گنجور

وله ایضاً

تا از سر زلف تو یکی تار برآمد
صد فتنه عیان شد
صد شور ز اسلام و ز کفار برآمد
غوغا به جهان شد
بر خاک زمین چون که یکی جرعه فشاندند
از بادهٔ بی چون
از خاک زمین آن بت عیار برآمد
سر خیل بتان شد
مسجود ملایک شد و لشکر‌کش ارواح
زان روح مقدس
شیطان ز حسد بر سر انکار برآمد
مردود زمان شد
تا از ید بیضا بنمودی سر انگشت
مه جامه بدرید
ترسا ز چلیپا و ز زُنار بر‌آمد
در دین امان شد
یک غمزه نمودی به خلیل از تو در افتاد
اندر دل آتش
گلزار بهشت از جگر نار برآمد
آتش چو جنان شد
تا مهر جمال رخ خوب تو تجلی
کرد از پس پرده
موسی ز پی دیدن دیدار بر‌‌آمد
بر طور روان شد
اسرار حقیقت نتوان گفت به اغیار
کو چون به جهان شد
کز سرّ سرا پردهٔ اسرار برآمد
دل برد و نهان شد
اجزای ذرایر نبود ذرهٔ خالی
از پرتو آن نور
هر ذره کز آن پرتو انوار برآمد
خورشید عیان شد
سید ز کف ساقی وحدت چو بنوشید
جامی ز محبت
سر مست می عشق به بازار برآمد
در عین عیان شد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا از سر زلف تو یکی تار برآمد
صد فتنه عیان شد
هوش مصنوعی: زمانی که یکی از تارهای موی تو بیرون آمد، فتنه‌ها و ماجراهای زیادی به وضوح آشکار شد.
صد شور ز اسلام و ز کفار برآمد
غوغا به جهان شد
هوش مصنوعی: صدای هیجان و آشفتگی ناشی از اسلام و کافران در جهان طنین‌انداز شد.
بر خاک زمین چون که یکی جرعه فشاندند
از بادهٔ بی چون
هوش مصنوعی: زمانی که بر خاک زمین یک جرعه از شراب ناب ریخته شود، تأثیر آن در جهان محسوس خواهد بود.
از خاک زمین آن بت عیار برآمد
سر خیل بتان شد
هوش مصنوعی: از خاک زمین، آن بت زیبا و ماهر برخاست و فرمانروای دیگر بت‌ها شد.
مسجود ملایک شد و لشکر‌کش ارواح
زان روح مقدس
هوش مصنوعی: این روح پاک و مقدس به مرتبه‌ای رسید که مورد توجه فرشتگان قرار گرفت و جمعی از ارواح به اطراف او آمدند.
شیطان ز حسد بر سر انکار برآمد
مردود زمان شد
هوش مصنوعی: شیطان به خاطر حسادت و کینه، به انکار حقایق پرداخت و در نتیجه از زمان خود طرد شد.
تا از ید بیضا بنمودی سر انگشت
مه جامه بدرید
هوش مصنوعی: زمانی که تو با اشاره انگشت شگفت‌انگیزت جادو کردی و پرده از رازها برداشت، جامه‌ها از سر جدایی دریدند.
ترسا ز چلیپا و ز زُنار بر‌آمد
در دین امان شد
هوش مصنوعی: ایمان آوردن یک فرد غیرمسلمان باعث نجات او در دین شد و از زنجیرهای سابق رها گردید.
یک غمزه نمودی به خلیل از تو در افتاد
اندر دل آتش
هوش مصنوعی: یک نگاه یا نگاهی زیبا از تو به خلیل انداخت و دل او را پر از عشق و شور کرد.
گلزار بهشت از جگر نار برآمد
آتش چو جنان شد
هوش مصنوعی: از دل سوخته و دردناک، بهشت زیبا و دلنشینی متولد شد و آتش عشق و احساسات در آن زبانه کشید.
تا مهر جمال رخ خوب تو تجلی
کرد از پس پرده
هوش مصنوعی: زمانی که زیبایی چهره تو آشکار شد و از پس پرده ظهور کرد، نور عشق و محبت در دلها روشن شد.
موسی ز پی دیدن دیدار بر‌‌آمد
بر طور روان شد
هوش مصنوعی: موسی برای ملاقات با خدا از فراز کوه بالا رفت و در حالت خلسه و آرامش وارد شد.
اسرار حقیقت نتوان گفت به اغیار
کو چون به جهان شد
هوش مصنوعی: رازهای حقیقت را نمی‌توان به دیگران گفت، زیرا وقتی به دنیا آمدند، خود را نشان دادند.
کز سرّ سرا پردهٔ اسرار برآمد
دل برد و نهان شد
هوش مصنوعی: از عمق رازها و اسرار، دل به بیرون آمد و در خفا پنهان شد.
اجزای ذرایر نبود ذرهٔ خالی
از پرتو آن نور
هوش مصنوعی: هیچ ذره‌ای وجود ندارد که از تابش آن نور بزرگ خالی باشد.
هر ذره کز آن پرتو انوار برآمد
خورشید عیان شد
هوش مصنوعی: هر ذره‌ای که از نور تابناک خورشید ناشی می‌شود، به روشنی و واضحی خورشید را نمایان می‌کند.
سید ز کف ساقی وحدت چو بنوشید
جامی ز محبت
هوش مصنوعی: وقتی سید از دست ساقی عشق یک جام محبت نوشید، به حالت وحدت و یکی شدن دست یافت.
سر مست می عشق به بازار برآمد
در عین عیان شد
هوش مصنوعی: در حالی که عشق او را شاد و سرمست کرده بود، به بازار رفت و در میان مردم به وضوح خود را نشان داد.

خوانش ها

وله ایضاً به خوانش آزاده