گنجور

شمارهٔ ۴۸

عارف راز حضرت معروف
چون سری سر او به او مکشوف
گفت سی سال شد که تا با یار
می کنم گفتگو درین بازار
من به او گفته ام سخن به خدا
خواجه گوید سخن کند با ما
سخن ما همه بود با دوست
که سمیع و بصیر و دانا اوست
هر که این سمع و این بصر دارد
سخنم سر به سر زبر دارد
بایزید آن همای ربانی
بلبل گلستان سبحانی
بود شهباز آشیانهٔ ما
محو در بحر بیکرانهٔ ما
گفت سلطان صورت معنی
با تو گویم که کیست آن یعنی
بایزید است بایزید یقین
در میان نیست این عجایب بین
از یقین دوئی پدید آمد
نام یک عین بایزید آمد
مژدگانی که بایزید نماند
میل او با یزید هیچ نماند
گر تو فانی شوی بقا یابی
خود از این بی خودی خدا یابی
تو ز هستی و نیستی بگذر
شاید اینجا نایستی بگذر
سایهٔ اوست هستیت ای دوست
بگذر از سایه هر چه هستی اوست

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عارف راز حضرت معروف
چون سری سر او به او مکشوف
هوش مصنوعی: عارف به راز و رموز شناخته شده‌ای از حضرت معروف آگاه است، زیرا این اسرار به او درونی و واضح است.
گفت سی سال شد که تا با یار
می کنم گفتگو درین بازار
هوش مصنوعی: سه دهه است که در این بازار با یارم صحبت می‌کنم و گفت‌وگو می‌کنم.
من به او گفته ام سخن به خدا
خواجه گوید سخن کند با ما
هوش مصنوعی: من به او گفتم که اگر خواجه با خدا صحبت کند، پس او هم می‌تواند با ما صحبت کند.
سخن ما همه بود با دوست
که سمیع و بصیر و دانا اوست
هوش مصنوعی: حرف‌های ما همواره با دوست است، چرا که او شنوا، بینا و آگاه است.
هر که این سمع و این بصر دارد
سخنم سر به سر زبر دارد
هوش مصنوعی: هر کسی که گوش و چشم دارد، تمام حرف‌هایم را می‌فهمد و درک می‌کند.
بایزید آن همای ربانی
بلبل گلستان سبحانی
هوش مصنوعی: بایزید، آن پرنده‌ی آسمانی و ویژه، مانند بلبل در باغ خدای سبحان است.
بود شهباز آشیانهٔ ما
محو در بحر بیکرانهٔ ما
هوش مصنوعی: شهباز در آشیانه ما وجود دارد و در دریای وسیع و بی‌پایان ما ناپدید شده است.
گفت سلطان صورت معنی
با تو گویم که کیست آن یعنی
هوش مصنوعی: سلطان گفت: "به تو می‌گویم که آن شخص کیست، منی که صورت را با معنی درآمیختم."
بایزید است بایزید یقین
در میان نیست این عجایب بین
هوش مصنوعی: بایزید است، یعنی شخصیتی به نام بایزید در اینجا مورد اشاره قرار گرفته است. بایزید به یقین هیچ تردیدی ندارد و این موضوع باعث شده که کارهای شگفت‌انگیزی را ببیند یا انجام دهد. به طور کلی، این جمله به وضعیت روحی و بینش عمیق او اشاره دارد که توانسته از ظواهر فراتر رفته و به شناخت درست و واقعی دست یابد.
از یقین دوئی پدید آمد
نام یک عین بایزید آمد
هوش مصنوعی: از یقین به وجود دوگانگی پدید آمد و نام یکی از بزرگ‌ترین عرفا، بایزید، ظهور کرد.
مژدگانی که بایزید نماند
میل او با یزید هیچ نماند
هوش مصنوعی: خبر خوش اینکه بایزید دیگر به میل یزید توجهی ندارد و هیچ انگیزه‌ای از او ندارد.
گر تو فانی شوی بقا یابی
خود از این بی خودی خدا یابی
هوش مصنوعی: اگر خود را از بین ببری، به جاودانگی دست خواهی یافت و از این بی‌خود بودن، خدا را خواهی شناخت.
تو ز هستی و نیستی بگذر
شاید اینجا نایستی بگذر
هوش مصنوعی: به دنیای وجود و عدم پا بگذار و از آن عبور کن، شاید اینجا جایی برای توقف نباشد.
سایهٔ اوست هستیت ای دوست
بگذر از سایه هر چه هستی اوست
هوش مصنوعی: دوست عزیز، وجود تو تحت تأثیر اوست؛ پس از هر چیزی که هستی، به خاطر او بگذر و به سایه‌اش توجه کن.