قطعهٔ شمارهٔ ۹۲
کیمیای ولایتی دارم
مس جسم بشر چو زر سازم
قلعی و زاج با نشادر و ملح
گاه شمسی و گه قمر سازم
دُرفشانی کنم به گاه سخن
عقد زیبق از آن گهر سازم
نزد من خاک و زر یکی باشد
زان که من خاک را چو زر سازم
هرچه سازم به عشق سید خوش
همچو زر خوب سازم ار سازم
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کیمیای ولایتی دارم
مس جسم بشر چو زر سازم
هوش مصنوعی: من دارم یک راز بزرگ که میتواند انسانها را از جسم مادی به چیزی ارزشمند و گرانبها تبدیل کند.
قلعی و زاج با نشادر و ملح
گاه شمسی و گه قمر سازم
هوش مصنوعی: با ترکیب موادی مانند قلعی و زاج و نشادر و نمک، گاهی آثار زیبایی چون خورشید و گاهی چون ماه ایجاد میکنم.
دُرفشانی کنم به گاه سخن
عقد زیبق از آن گهر سازم
هوش مصنوعی: در هنگام صحبت کردن، با شکوه و زیبا سخن میگویم و از آن جواهرات زیبا برای ایجاد شکوه و زیبایی استفاده میکنم.
نزد من خاک و زر یکی باشد
زان که من خاک را چو زر سازم
هوش مصنوعی: برای من زمین و طلا هیچ تفاوتی ندارند، زیرا من میتوانم خاک را به ارزش طلا تبدیل کنم.
هرچه سازم به عشق سید خوش
همچو زر خوب سازم ار سازم
هوش مصنوعی: هر چه که برای عشق سید بسازم، مانند طلا ارزشمند و زیبا خواهد بود.