قطعهٔ شمارهٔ ۳۶
موئی به میان ما نگنجد
سلطان چه بود گدا نگنجد
گوئی که بلای عشق آمد
خوش باش که آن بلا نگنجد
دُردی کش کوی می فروشم
درمان چه بود دوا نگنجد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
موئی به میان ما نگنجد
سلطان چه بود گدا نگنجد
هوش مصنوعی: هیچ چیز نمیتواند میان ما فاصله ایجاد کند؛ چه کسی بزرگ است و چه کسی کوچک، این مساله اهمیتی ندارد.
گوئی که بلای عشق آمد
خوش باش که آن بلا نگنجد
هوش مصنوعی: انگار مصیبت عشق به تو رسید، پس خوشحال باش چون این مصیبت جایگاهی در تو نخواهد داشت.
دُردی کش کوی می فروشم
درمان چه بود دوا نگنجد
هوش مصنوعی: کسی که در دامان عشق و میپرستی به سر میبرد، نمیتواند از درمانها و داروهای دنیا بهرهمند شود. درد و رنج او آنقدر عمیق است که هیچ شفایی به آن نمیرسد.