قطعهٔ شمارهٔ ۲۴
هیچمان از کسی دریغی نیست
آنچه داریم در ضرردان است
باز بنیاد عشق نو کردیم
با حریفی که جان جانان است
باز زُنار عشق بر بستیم
قصهٔ ما چو شیخ صنعان است
باز یوسف به مصر دل بنشست
فارغ از جاه و بند و زندان است
باز آن شاخ گل به رقص آمد
صوفیان موسم گلافشان است
از برای نثار پای گل است
نقد غنچه که در حرمدان است
ساقی بزم نعمتاللّه است
سید ما که میر مستان است
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هیچمان از کسی دریغی نیست
آنچه داریم در ضرردان است
هوش مصنوعی: ما از کسی چیزی کم نداریم و آنچه که داریم، در گامهای سخت و دشوار به دست آمده است.
باز بنیاد عشق نو کردیم
با حریفی که جان جانان است
هوش مصنوعی: ما دوباره عشق را از نو آغاز کردیم با کسى که جانش بسیار ارزشمند است و اهمیت ویژهای دارد.
باز زُنار عشق بر بستیم
قصهٔ ما چو شیخ صنعان است
هوش مصنوعی: دوباره زنجیر عشق را به دور خود بستیم و داستان ما شبیه داستان شیخ صنعان شده است.
باز یوسف به مصر دل بنشست
فارغ از جاه و بند و زندان است
هوش مصنوعی: یوسف دوباره به مصر بازگشته و دیگر به مقام و قدرت گذشته اهمیت نمیدهد و از قید و بند و زندان رهایی یافته است.
باز آن شاخ گل به رقص آمد
صوفیان موسم گلافشان است
هوش مصنوعی: باز آن گل زیبا به رقص درآمد و زمان خوشبو کردن گلها برای عارفان و دوستداران عشق فرا رسیده است.
از برای نثار پای گل است
نقد غنچه که در حرمدان است
هوش مصنوعی: برای قربانی کردن، باید از چیزهای با ارزش استفاده کرد، مانند گلهایی که زیبایی و لطافت خاصی دارند و در شرایط خاصی در حال شکفتن هستند.
ساقی بزم نعمتاللّه است
سید ما که میر مستان است
هوش مصنوعی: ساقی در مهمانی، شخصیت محبوب و مورد احترام ماست که در دل شادیها و لذتها، رهبری و سرپرستی میکند.