گنجور

قطعهٔ شمارهٔ ۱۰۳

بر لب دریا چه می گردی نشین
همچو ما با ما در این دریا نشین
مجلس عشق است و ما مست خراب
سر قدم ساز و بیا از پا نشین
در خرابات مغان افتاده‌ایم
عشق اگر داری بیا با ما نشین
گرد هر در می روی دیگر مرو
بر در یکتای بی‌همتا نشین
خیز و بنشین زیردست عارفان
آنگهی بر منصب بالا نشین
دیدهٔ روشن اگر خواهی چو نور
در نظر با مردم بینا نشین
خیمه از خانه به صحرا می‌زنیم
وقت نوروز است و ما صحرانشین

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر لب دریا چه می گردی نشین
همچو ما با ما در این دریا نشین
هوش مصنوعی: چرا در کنار دریا قدم می‌زنی؟ بیا مثل ما بنشین و در این دریا با ما همراه شو.
مجلس عشق است و ما مست خراب
سر قدم ساز و بیا از پا نشین
هوش مصنوعی: مجلس عشق جایی است که ما تحت تاثیر قرار گرفته‌ایم و با شوق و سرگشتگی به آن وارد شده‌ایم. بیا و همراه ما باش، اما در این مسیر خسته و ناامید نشو.
در خرابات مغان افتاده‌ایم
عشق اگر داری بیا با ما نشین
هوش مصنوعی: در مکان‌های شلوغ و پرهیاهو که به عشق و حقیقت نزدیک‌تر است، ما نشسته‌ایم. اگر عشق واقعی در دل داری، بیا و به جمع ما ملحق شو.
گرد هر در می روی دیگر مرو
بر در یکتای بی‌همتا نشین
هوش مصنوعی: به دور هر دری نرو و بر در یکتای بی‌همتا بمان.
خیز و بنشین زیردست عارفان
آنگهی بر منصب بالا نشین
هوش مصنوعی: بلند شو و در کنار عارفان بنشین، سپس به مقام‌های رفیع برس.
دیدهٔ روشن اگر خواهی چو نور
در نظر با مردم بینا نشین
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی چشمانت روشن شوند، باید با افرادی که بصیرت و درک خوبی دارند، در کنار هم بنشینی و از نور و آگاهی آنها بهره‌مند شوی.
خیمه از خانه به صحرا می‌زنیم
وقت نوروز است و ما صحرانشین
هوش مصنوعی: ما در زمان نوروز تصمیم داریم که چادر را از خانه بیرون بزنیم و به دشت برویم، چرا که ما اهل صحرا هستیم.