گنجور

غزل شمارهٔ ۸۴

نقد گنج کنت کنزا را طلب
گوهر دُر یتیم از ما طلب
عاشقانه خم می را نوش کن
جرعه ای بود بیا دریا طلب
از دوئی بگذر که تا یابی یکی
از همه یکتای بی همتا طلب
عارفانه دولت خود را بگیر
آنچه گم کردی همه آنجا طلب
چشم عالم روشنست از نور او
نور او در دیدهٔ بینا طلب
نعمت الله است و عالم سر به سر
نعمتی خوش از همه اشیا طلب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نقد گنج کنت کنزا را طلب
گوهر دُر یتیم از ما طلب
هوش مصنوعی: به ارزش گنجی که داری توجه کن و از ما بخواه که گوهر دُر یتیم را برایت فراهم کنیم.
عاشقانه خم می را نوش کن
جرعه ای بود بیا دریا طلب
هوش مصنوعی: عشق را با لذت بنوش و لحظه‌ای را غنیمت شمار. بیا و دریا را طلب کن.
از دوئی بگذر که تا یابی یکی
از همه یکتای بی همتا طلب
هوش مصنوعی: از دوگانگی و جدایی عبور کن تا به حقیقت یکتایی که بی‌همتاست، دست یابی.
عارفانه دولت خود را بگیر
آنچه گم کردی همه آنجا طلب
هوش مصنوعی: ای عارف، خوشی و سعادت خود را به دست بیاور؛ زیرا هر چیزی را که گم کرده‌ای، همه‌اش را در همان‌جا جستجو کن.
چشم عالم روشنست از نور او
نور او در دیدهٔ بینا طلب
هوش مصنوعی: چشم‌های جهان به نور او روشن است، پس برای دیدن این نور در دل کسی که بیناست جستجو کن.
نعمت الله است و عالم سر به سر
نعمتی خوش از همه اشیا طلب
هوش مصنوعی: رحمت و نعمت خداوند در تمام عالم وجود دارد و همه چیز در این دنیا نعمتی است که باید از آن بهره‌مند شویم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۸۴ به خوانش سید جابر موسوی صالحی