غزل شمارهٔ ۷۸
گر بیازارد مرا موری نیازارم ورا
خود کجا آزار مردم ای برادر من کجا
نزد ما زاری به از آزار ، بی زاری مباش
تا نگیرد بر سر بازار آزاری تو را
در طریقت هر چه فرمائی به جان منت بریم
ماجرا بگذار با ما ماجرا آخر چرا
کفر باشد در طریق عاشقان آزار دل
گر مسلمانی چرا آزار می داری روا
درجهان بیخودی من نعمت الله یافتم
گفت فانی شو که یابی سید ملک بقا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر بیازارد مرا موری نیازارم ورا
خود کجا آزار مردم ای برادر من کجا
هوش مصنوعی: اگر یک مورچه هم به من آزار برساند، من او را آزار نمیزنم. من به خودم میگویم، مگر انسانها را چه میشود آزار داد، برادر من؟
نزد ما زاری به از آزار ، بی زاری مباش
تا نگیرد بر سر بازار آزاری تو را
هوش مصنوعی: بهتر است در نزد ما به جای زاری و ناله کردن، از آزار دیگران پرهیز کنی، زیرا اگر به بیاعتنایی و بیزاری بگذرانیم، ممکن است به دردسر و آزار دیگری دچار شوی.
در طریقت هر چه فرمائی به جان منت بریم
ماجرا بگذار با ما ماجرا آخر چرا
هوش مصنوعی: در راه و مسیری که پیشرو داریم، هر چیزی که بگویی با کمال محبت و عشق آن را میپذیریم. پس بگذار داستان و ماجراهایی که بین ماست ادامه پیدا کند، چرا که این جریان و قصهها برای ما ارزشمند است.
کفر باشد در طریق عاشقان آزار دل
گر مسلمانی چرا آزار می داری روا
هوش مصنوعی: آزار دادن دل عاشقان، کفر به حساب میآید. اگر تو مسلمان هستی، چرا به آنها آزار میرسانی؟
درجهان بیخودی من نعمت الله یافتم
گفت فانی شو که یابی سید ملک بقا
هوش مصنوعی: در جهانی که از خود بیخود شدهام، لطف و رحمت خداوند را یافتم. او میگوید که باید خود را فراموش کنی تا مقام واقعی و پایدار را به دست آوری.