غزل شمارهٔ ۶۸۴
هرچه امکان لطف و رحمت بود
حضرت او به ما عطا فرمود
هر کسی را قراضه ای بخشید
در گنجینه را به ما بگشود
گل تبسم کنان به باغ آمد
چون ترنم ز بلبلان بشنود
عقل دود است و عشق آتش آن
خوش بود آتش ار بود بی دود
آتش عشق ، عود جانم سوخت
به ازین کس نسوخت هرگز عود
هرچه بودست و هر چه خواهد بود
همه از جود او بود موجود
هر که آمد به مجلس سید
جان او همچو جان ما آسود
فیض فیاض از خزانهٔ جود
داد ما را به لطف خویش وجود
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هرچه امکان لطف و رحمت بود
حضرت او به ما عطا فرمود
هوش مصنوعی: هر چیزی که در توان او بود و میتوانست به ما محبت و رحمت کند، به ما بخشید.
هر کسی را قراضه ای بخشید
در گنجینه را به ما بگشود
هوش مصنوعی: هر فردی چیزی از دارایی خود را به دیگران میدهد، اما درِ گنجینهای که ما داریم، به روی ما گشوده است.
گل تبسم کنان به باغ آمد
چون ترنم ز بلبلان بشنود
هوش مصنوعی: گل با خوشحالی و خنده به باغ آمد، چون صدای نغمهخوانی بلبلان را شنید.
عقل دود است و عشق آتش آن
خوش بود آتش ار بود بی دود
هوش مصنوعی: عقل مانند دودی است که در آتش عشق زبانه میکشد؛ اما اگر این آتش فقط و فقط آتش باشد و بدون دود، بهتر است.
آتش عشق ، عود جانم سوخت
به ازین کس نسوخت هرگز عود
هوش مصنوعی: آتش عشق جانم را سوزاند، اما هیچکس دیگر به این اندازه و شدت نمیسوزد.
هرچه بودست و هر چه خواهد بود
همه از جود او بود موجود
هوش مصنوعی: هر چیزی که در گذشته وجود داشته و هر چیزی که در آینده به وجود خواهد آمد، همه از بخشش و کرم او ناشی میشود.
هر که آمد به مجلس سید
جان او همچو جان ما آسود
هوش مصنوعی: هر کسی که به مجلس سید بیاید، حالش مثل حال جان ما راحت و آرام است.
فیض فیاض از خزانهٔ جود
داد ما را به لطف خویش وجود
هوش مصنوعی: خداوند با بخشش و لطف خودش از انوار بیکران رحمتش به ما وجود و زندگی عطا کرده است.

شاه نعمتالله ولی