گنجور

غزل شمارهٔ ۶۸۳

مائیم ایاز و یار محمود
مائیم عباد و دوست معبود
دل ذره و مهر یار خورشید
عشق آتش و جان عاشقان عود
چون سایه مرا ز خاک برداشت
مهرش چو جمال خویش بنمود
بربست زبان ما به حیرت
چون پرده ز روی کار بگشود
جز جود وجود مطلق حق
در دار وجود نیست موجود
یک جرعه ز دُرد درد ساقی
خوردیم چنان که بود مقصود
مستیم چو سید از می عشق
آسوده شده ز بود و نابود

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مائیم ایاز و یار محمود
مائیم عباد و دوست معبود
هوش مصنوعی: ما همان ایاز و یار محمود هستیم، بندگان و دوستان معبودی که در دل داریم.
دل ذره و مهر یار خورشید
عشق آتش و جان عاشقان عود
هوش مصنوعی: دل مانند ذره‌ای است که در نور مهر یار می‌درخشد، عشق به مثابه آفتابی است که آتش و جان عاشقان را مانند عودی شعله‌ور می‌کند.
چون سایه مرا ز خاک برداشت
مهرش چو جمال خویش بنمود
هوش مصنوعی: وقتی که عشقش مانند سایه‌ام از زمین جدا شد، زیبایی‌اش را به من نشان داد.
بربست زبان ما به حیرت
چون پرده ز روی کار بگشود
هوش مصنوعی: زبان ما به خاطر شگفتی بسته مانده بود، اما وقتی پرده از روی کار برداشته شد، همه چیز روشن و آشکار شد.
جز جود وجود مطلق حق
در دار وجود نیست موجود
هوش مصنوعی: جز بخشش و کرم وجود مطلق الهی، در عالم هستی هیچ موجودی وجود ندارد.
یک جرعه ز دُرد درد ساقی
خوردیم چنان که بود مقصود
هوش مصنوعی: ما یک جرعه از شراب دردناک ساقی نوشیدیم به گونه‌ای که هدف و خواسته ما بود.
مستیم چو سید از می عشق
آسوده شده ز بود و نابود
هوش مصنوعی: مستم مانند یک سالک، از شراب عشق آرامش یافته‌ام و از وجود و عدم رها شده‌ام.