گنجور

غزل شمارهٔ ۶۸۲

هستی ما همه بود به وجود
نفسی بی وجود نتوان بود
بنماید یکی به نقش و خیال
در دو آئینه آن یکی دو نمود
جسم و جان ، جام و می ، دل و دلدار
هر چه دارد همه به ما بنمود
همچو پرگار بود دل پر کار
نقطه نقطه محیط را بنمود
اول و آخرش به هم پیوست
ظاهر و باطنش ز هم آسود
لیس فی الدار غیره دیار
هر موحد که بود این فرمود
نعمت الله که میر مستان است
در میخانه بر جهان بگشود

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هستی ما همه بود به وجود
نفسی بی وجود نتوان بود
هوش مصنوعی: تمام وجود ما به نفس و جان ما وابسته است؛ بدون آن نفس و جان، وجود و هستی معنی ندارد.
بنماید یکی به نقش و خیال
در دو آئینه آن یکی دو نمود
هوش مصنوعی: یکی در دو آینه تصویر خودش را به شکل‌های مختلف نشان می‌دهد.
جسم و جان ، جام و می ، دل و دلدار
هر چه دارد همه به ما بنمود
هوش مصنوعی: جسم و روح، جام و شراب، دل و محبوب؛ تمامی این چیزها به ما نشان داده شده است.
همچو پرگار بود دل پر کار
نقطه نقطه محیط را بنمود
هوش مصنوعی: دل همچون پرگاری است که به دور هر نقطه‌ای می‌چرخد و محیط را نشان می‌دهد.
اول و آخرش به هم پیوست
ظاهر و باطنش ز هم آسود
هوش مصنوعی: ابتدا و انتهای آن به هم مرتبط است و ظاهر و باطن آن از یکدیگر جدا نیستند.
لیس فی الدار غیره دیار
هر موحد که بود این فرمود
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچ سرزمینی جز او وجود ندارد؛ هر مؤمنی که باشد، این را گفته است.
نعمت الله که میر مستان است
در میخانه بر جهان بگشود
هوش مصنوعی: خداوندی که سرور و راهنمای اهل مستی است، در میخانه به دنیا آغوش گشوده است.