غزل شمارهٔ ۶۶۹
بیا که مجلس عشق است و طالع مسعود
بیا که نوبت وصلست و وقت گفت و شنود
بیا که مطرب عشاق ساز ما بنواخت
بیا که ساقی وحدت سرسبو بگشود
بیا و جان عزیزت بیار در مجلس
که نقل مجلس ما غیر جان نخواهد بود
بیا و کشتهٔ ما شو که تا شوی زنده
بیا و بندهٔ ما باش و خواجهٔ موجود
بیا و جبههٔ دستار عقل را بفروش
که پیر میکدهٔ عشق این چنین فرمود
بیا که از لب ساغر حیات می ریزد
بیا که از دم مطرب همی سوزد عود
رسید عشق ز خمخانهٔ قدم سرمست
به یک کرشمه دل از دست عالمی بربود
کشیده بر کتب دل که ما محب تو ایم
نوشته بر ورق جان که ای مرا مقصود
بیا که میر خرابات نعمت اللهست
بیا که اول تلخ است و عاقبت محمود
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیا که مجلس عشق است و طالع مسعود
بیا که نوبت وصلست و وقت گفت و شنود
هوش مصنوعی: بیایید در این مجلس عاشقانه که زمان خوبی است شرکت کنیم. این زمان، زمان وصال و ارتباط دلهاست، پس بیایید با هم گفتگو کنیم.
بیا که مطرب عشاق ساز ما بنواخت
بیا که ساقی وحدت سرسبو بگشود
هوش مصنوعی: بیا که نوازنده عشق نغمهای برای ما مینوازد، بیا که ساقی وحدت، پیالهای پر از عشق را گشود.
بیا و جان عزیزت بیار در مجلس
که نقل مجلس ما غیر جان نخواهد بود
هوش مصنوعی: بیاید و روح گرانبهای خود را به محفل بیاورید، زیرا محفل ما تنها با حضور جان شما معنا مییابد.
بیا و کشتهٔ ما شو که تا شوی زنده
بیا و بندهٔ ما باش و خواجهٔ موجود
هوش مصنوعی: بیایید و با ما بپیوندید، زیرا در این اتحاد شما به زندگی امیدوار خواهید شد. بیایید و خود را در خدمت ما قرار دهید و به مقام و منزلت دست یابید.
بیا و جبههٔ دستار عقل را بفروش
که پیر میکدهٔ عشق این چنین فرمود
هوش مصنوعی: بیایید مسئولیتهای سنگین فکری را کنار بگذاریم، چرا که بزرگترین استاد عشق چنین به ما توصیه کرده است.
بیا که از لب ساغر حیات می ریزد
بیا که از دم مطرب همی سوزد عود
هوش مصنوعی: بیا که از لبی که نوشیدنی زندگی دارد میریزد، بیا که عود از صدای نوازنده میسوزد و به دل ها مینشیند.
رسید عشق ز خمخانهٔ قدم سرمست
به یک کرشمه دل از دست عالمی بربود
هوش مصنوعی: عشق به طور غیرمنتظره و ناگهانی از جایی که میشناختیم، به سراغم آمد و با یک حرکت ظریف و دلربا، دل من را از دست عالم و آدم گرفت و به تملك خود درآورد.
کشیده بر کتب دل که ما محب تو ایم
نوشته بر ورق جان که ای مرا مقصود
هوش مصنوعی: به دل خود نوشتهایم که ما عاشق تو هستیم و بر صفحه دل جانمان حک شده که تو مقصد و هدف ما هستی.
بیا که میر خرابات نعمت اللهست
بیا که اول تلخ است و عاقبت محمود
هوش مصنوعی: بیا که اینجا بهشت خرابات است و نعمت الهی در آن وجود دارد؛ بیا که شاید در ابتدا مذاق تلخی داشته باشد، اما در پایان به نتیجهای خوشایند و نیکو میرسد.

شاه نعمتالله ولی