غزل شمارهٔ ۶۶۸
صبحدم آفتاب رو بنمود
زهره و مشتری چه خواهد بود
خانه تاریک بود روشن شد
نور چشمی به ما عطا فرمود
آفتابی درآمد از در ما
در دولت به روی ما بگشود
جام گیتی نما به ما بخشید
در چنین آن چنان به ما بنمود
آتش عشق عود جانم سوخت
عود آتش شد و نماندش دود
دامن خود بگیر ای عارف
تا بیابی ز خویشتن مقصود
بزم عشق است و سیدم سرمست
هرکه آمد به مجلسش آسود
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صبحدم آفتاب رو بنمود
زهره و مشتری چه خواهد بود
هوش مصنوعی: صبح که شد، خورشید به آسمان تابید و ستارههایی مثل زهره و مشتری چه سرنوشتی خواهند داشت؟
خانه تاریک بود روشن شد
نور چشمی به ما عطا فرمود
هوش مصنوعی: خانه در تاریکی بود و ناگهان با نور چشم کسی روشن شد که به ما عطا شده است.
آفتابی درآمد از در ما
در دولت به روی ما بگشود
هوش مصنوعی: خورشیدی از در وارد شد و درهای خوشبختی را به روی ما گشود.
جام گیتی نما به ما بخشید
در چنین آن چنان به ما بنمود
هوش مصنوعی: جام گیتی به ما نمایی از جهان را هدیه داد و در چنین زمانی به ما نشان داد که چگونه باید دید.
آتش عشق عود جانم سوخت
عود آتش شد و نماندش دود
هوش مصنوعی: عشق مانند آتش، جانم را سوزاند و با وجود اینکه عود (چوب معطر) آتش گرفت، دیگر از آن دودی باقی نمانده است.
دامن خود بگیر ای عارف
تا بیابی ز خویشتن مقصود
هوش مصنوعی: ای عارف، خود را محکم نگهدار تا به هدف و مقصود خود از درون خود پی ببری.
بزم عشق است و سیدم سرمست
هرکه آمد به مجلسش آسود
هوش مصنوعی: جمع عشق برپا شده و آقای من سرور و شاداب است. هر کسی که به این مجلس بیاید، راحت و آسوده خاطر خواهد بود.

شاه نعمتالله ولی