گنجور

غزل شمارهٔ ۶۴۵

با من بینوا چه خواهی کرد
حاجتم جز روا چه خواهی کرد
جان غمدیده را چه خواهی داد
درد دل جز دوا چه خواهی کرد
ما نکردیم جز گنه چیزی
تو به ما جز عطا چه خواهی کرد
گر تو ما را به جرم ما گیری
کرم و لطف را چه خواهی کرد
این دل ریش مستمندان را
عاقبت جز شفا چه خواهی کرد
عاشقان آمدند بر خوانت
طعمه شان جز لقا چه خواهی کرد
ریختی خون نعمت الله را
ننگ خون گدا چه خواهی کرد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با من بینوا چه خواهی کرد
حاجتم جز روا چه خواهی کرد
هوش مصنوعی: با منِ بیچاره چه می‌کنی؟ جز اینکه به خواسته‌ام پاسخ بدهی، چه کاری از تو برمی‌آید؟
جان غمدیده را چه خواهی داد
درد دل جز دوا چه خواهی کرد
هوش مصنوعی: برای دل غم‌زده چه چیزی می‌توانی فراهم کنی؟ جز درمان دردش، چه کار دیگری می‌توانی بکنی؟
ما نکردیم جز گنه چیزی
تو به ما جز عطا چه خواهی کرد
هوش مصنوعی: ما هیچ کار اشتباهی نکردیم، تو هم چیزی جز بخشش به ما نخواهی داد.
گر تو ما را به جرم ما گیری
کرم و لطف را چه خواهی کرد
هوش مصنوعی: اگر تو به خاطر اشتباهات ما ما را مورد سرزنش قرار دهی، پس چه بر سر مهربانی و لطف تو خواهد آمد؟
این دل ریش مستمندان را
عاقبت جز شفا چه خواهی کرد
هوش مصنوعی: دل ریش مستمندان در نهایت جز درمان و بهبودی چه نتیجه‌ای خواهد داشت؟
عاشقان آمدند بر خوانت
طعمه شان جز لقا چه خواهی کرد
هوش مصنوعی: عاشقانی که به درگاه تو آمده‌اند، جز دیدار تو چه چیزی را به عنوان نصیب و پاداش خود خواسته‌اند؟
ریختی خون نعمت الله را
ننگ خون گدا چه خواهی کرد
هوش مصنوعی: خون نعمت‌الله را ریختی، حالا با ننگ و عذاب خون فقیران چه خواهی کرد؟