غزل شمارهٔ ۶۴۴
حسن او بر چشم ما پیدا که کرد
در سر ما این چنین سودا که کرد
خانهٔ دل مدتی تاریک بود
این زمان روشنتر از صحرا که کرد
این عجب بین قطره ای دریا شده
غیر ما قطره دگر دریا که کرد
گر نه عشقش عیسی وقت من است
چشم نابینای ما بینا که کرد
ساقی سرمست ما را جام داد
این چنین ما را جز او سودا که کرد
راز مستان پیش هشیاران که گفت
سر ما با زاهدان پیدا که کرد
نعمت الله داد ما را بوسه ای
غیر او انعام خود با ما که کرد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حسن او بر چشم ما پیدا که کرد
در سر ما این چنین سودا که کرد
هوش مصنوعی: زیبایی او به خوبی در چشمان ما نمایان شد و در دل ما چنین عشق و شوری به وجود آورد.
خانهٔ دل مدتی تاریک بود
این زمان روشنتر از صحرا که کرد
هوش مصنوعی: مدت زیادی دل آدمی در تاریکی و غم به سر میبرد، اما اکنون این دل مانند صحرا در روشنایی و روشنی بیشتری قرار گرفته است.
این عجب بین قطره ای دریا شده
غیر ما قطره دگر دریا که کرد
هوش مصنوعی: عجب است که چگونه یک قطره از دریا به وجود آمده و غیر از ما، قطره دیگری نیست که دریا بسازد.
گر نه عشقش عیسی وقت من است
چشم نابینای ما بینا که کرد
هوش مصنوعی: اگر عشق او نبود، وقت من به هدر میرفت. این چشم نابینای ما به وسیلهی عشق، بینا و روشن شده است.
ساقی سرمست ما را جام داد
این چنین ما را جز او سودا که کرد
هوش مصنوعی: ای ساقی، در حالی که ما مست هستیم، به ما جام نوشیدنی دادی. در چنین حالتی، به جز عشق او، هیچ آرزویی در دل ما نیست.
راز مستان پیش هشیاران که گفت
سر ما با زاهدان پیدا که کرد
هوش مصنوعی: راز مستان به افراد هشیار منتقل نمیشود؛ چه کسی گفت که اسرار ما با زاهدان آشکار شده است؟
نعمت الله داد ما را بوسه ای
غیر او انعام خود با ما که کرد
هوش مصنوعی: خدای نعمتها به ما هدیهای عطا کرد که آن بوسهای است؛ و هیچ نعمتی که او به ما داده، با این بوسه قابل قیاس نیست.

شاه نعمتالله ولی