گنجور

غزل شمارهٔ ۶۳۳

یاری که خیال دوست دارد
عمری به خیال می گذارد
عالم چه بود به نزد عارف
نقشی که نگار می نگارد
هر دم نقشی برد ز عالم
در دم نقشی دگر برآرد
در آینه چون کند نگاهی
لطفش جامی به او سپارد
مائیم و دل شکسته چون دوست
پیوسته شکسته دوست دارد
بحری است که آب رحمت او
بر ما شب و روز نیک بارد
چون اصل عدد یکی است سید
آن یک به هزار می شمارد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یاری که خیال دوست دارد
عمری به خیال می گذارد
هوش مصنوعی: کسی که همیشه در فکر و آرزوی دوستش باشد، عمرش را در این خیالات سپری می‌کند.
عالم چه بود به نزد عارف
نقشی که نگار می نگارد
هوش مصنوعی: عالم برای عارف مانند تصویری است که هنرمند روی بوم می‌کشد.
هر دم نقشی برد ز عالم
در دم نقشی دگر برآرد
هوش مصنوعی: هر لحظه شکلی از دنیا محو می‌شود و بلافاصله شکلی جدید به وجود می‌آید.
در آینه چون کند نگاهی
لطفش جامی به او سپارد
هوش مصنوعی: زمانی که او در آینه نگاهی می‌اندازد، زیبایی‌اش به او احساسی از دل‌نشینی و جذابیت می‌بخشد.
مائیم و دل شکسته چون دوست
پیوسته شکسته دوست دارد
هوش مصنوعی: ما با دل شکسته‌ایم و این دل شکسته همیشه به یاد دوست است و از او محبت می‌کند.
بحری است که آب رحمت او
بر ما شب و روز نیک بارد
هوش مصنوعی: دریایی است که محبت و رحمتش به طور مداوم بر ما نازل می‌شود، چه در شب و چه در روز.
چون اصل عدد یکی است سید
آن یک به هزار می شمارد
هوش مصنوعی: زمانی که پایه و اساس چیزی یکی است، آن یک به طور قابل توجهی در نظر گرفته می‌شود و به تعداد زیادی افزوده می‌شود.