غزل شمارهٔ ۶۱۸
آتشی در دل است و جان سوزد
دل چنین سوخت جان چه سان سوزد
عشق او آتشی است جان سوزی
رشتهٔ شمع جان از آن سوزد
گوئیا عود مجمر عشقم
که مرا خوش در این میان سوزد
آتش عشق چون بر افروزد
عالمی را به یک زمان سوزد
آه دل سوز عاشقان بشنو
تا تو را دل به عاشقان سوزد
بر جگر داغ عشق او دارم
دلم از بهر این نشان سوزد
نام غیرش چو بر زبان آرم
آتش غیرتش زبان سوزد
سخن گرم من روان می خوان
که دل سوخته را روان سوزد
نعمت الله اگر چنین نالد
نفسش جملهٔ جهان سوزد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آتشی در دل است و جان سوزد
دل چنین سوخت جان چه سان سوزد
هوش مصنوعی: آتش درد و سوزی در دل من وجود دارد و این آتش باعث میشود که جانم نیز بسوزد. وقتی دل اینگونه میسوزد، جان چگونه میتواند نجات یابد؟
عشق او آتشی است جان سوزی
رشتهٔ شمع جان از آن سوزد
هوش مصنوعی: عشق او همچون آتش سوزانی است که جان انسان را میسوزاند و از شدت این سوختن، رشتهی زندگیاش به خطر میافتد.
گوئیا عود مجمر عشقم
که مرا خوش در این میان سوزد
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که عشق من مانند عود در حال سوختن است و این سوختن برای من خوشایند است.
آتش عشق چون بر افروزد
عالمی را به یک زمان سوزد
هوش مصنوعی: عشق مانند آتش است؛ زمانی که شعلهور شود، میتواند به سرعت تمام دنیا را بسوزاند.
آه دل سوز عاشقان بشنو
تا تو را دل به عاشقان سوزد
هوش مصنوعی: ای دل، ناله و سوز دلهای عاشقان را بشنو، تا خودت هم دلی برای عشق ورزیدن و سوختن پیدا کنی.
بر جگر داغ عشق او دارم
دلم از بهر این نشان سوزد
هوش مصنوعی: دل من به خاطر عشق او به شدت میسوزد و این درد عمیق را به وضوح حس میکنم.
نام غیرش چو بر زبان آرم
آتش غیرتش زبان سوزد
هوش مصنوعی: هرگاه نام کس دیگری را بر زبان بیاورم، آتش حسادت و غیرت او بر دلم میسوزد.
سخن گرم من روان می خوان
که دل سوخته را روان سوزد
هوش مصنوعی: گفتار گرم من چنان است که دلهایی که سوختهاند را نوازش میکند و آرامش میبخشد.
نعمت الله اگر چنین نالد
نفسش جملهٔ جهان سوزد
هوش مصنوعی: اگر نعمتهای خداوند چنین به فریاد بیفتند، تمامی جهان را میسوزانند.

شاه نعمتالله ولی