غزل شمارهٔ ۶۱۵
نور با نور خوش در آویزد
آب با آب خوش درآمیزد
موج با بحر چون یگانه شود
این دوئی از میانه برخیزد
چشم مستش که فتنه انگیز است
هر زمان فتنه ای برانگیزد
مژهٔ شعر تیز من شب و روز
خاک درگاه یار می بیزد
عقل با عشق گفتگو نکند
بنده با پادشاه نستیزد
ساقی مست هر نفس جامی
گیرد و بر سرم فرو ریزد
سیدم زلف را چو بگشاید
عالمی دل در او درآویزد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نور با نور خوش در آویزد
آب با آب خوش درآمیزد
هوش مصنوعی: نور با نور به خوبی همراه میشود و آب نیز با آب به راحتی ترکیب میگردد.
موج با بحر چون یگانه شود
این دوئی از میانه برخیزد
هوش مصنوعی: وقتی که موج و دریا به وحدت برسند، این تفکیک و جدایی از بین میرود.
چشم مستش که فتنه انگیز است
هر زمان فتنه ای برانگیزد
هوش مصنوعی: چشم زیبا و فریبندهاش همیشه سبب ایجاد آشوب و هیجان میشود.
مژهٔ شعر تیز من شب و روز
خاک درگاه یار می بیزد
هوش مصنوعی: اشعار من همچون مژهای تیز، همیشه و در هر لحظه به خاک درگاه محبوبم میافتد.
عقل با عشق گفتگو نکند
بنده با پادشاه نستیزد
هوش مصنوعی: عقل و عشق نمیتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، مانند این که بندهای نباید با پادشاه خود به مخالفت بپردازد.
ساقی مست هر نفس جامی
گیرد و بر سرم فرو ریزد
هوش مصنوعی: ساقی هر لحظه یک جام برای من میآورد و آن را بر سرم میریزد.
سیدم زلف را چو بگشاید
عالمی دل در او درآویزد
هوش مصنوعی: وقتی که سیدم زلفش را بگشاید، دلهای بسیار تحت تأثیر قرار میگیرند و به سوی او جذب میشوند.

شاه نعمتالله ولی