غزل شمارهٔ ۶۱۲
دلی که درد ندارد دوا کجا یابد
بلای عشق ندیده شفا کجا یابد
کسی که همدم جام شراب نیست مدام
حضور ساقی سرمست ما کجا یابد
حریف ما نشده ذوق ما کجا داند
نخورده ساغر دردی صفا کجا یابد
خدای خود نشناسد کسی که خود نشناخت
ز خود چو بی خبر است او خدا کجا یابد
سریر سلطنت عشق پادشاهان راست
چنان مقام بلندی گدا کجا یابد
در این طریق فقیری که می نهد قدمی
فنای خود چو نجوید بقا کجا یابد
به نور عشق توان یافت نعمت الله را
کسی که عشق ندارد ورا کجا یابد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلی که درد ندارد دوا کجا یابد
بلای عشق ندیده شفا کجا یابد
هوش مصنوعی: دلهایی که دردی ندارند، چگونه میتوانند درمانی پیدا کنند؟ و کسی که هرگز درد عشق را تجربه نکرده، چگونه میتواند بهبودی بیابد؟
کسی که همدم جام شراب نیست مدام
حضور ساقی سرمست ما کجا یابد
هوش مصنوعی: کسی که با شراب و لذتهای آن همسفر نیست، چگونه میتواند همیشه در کنار ساقی خوشنشین و سرمست ما باشد؟
حریف ما نشده ذوق ما کجا داند
نخورده ساغر دردی صفا کجا یابد
هوش مصنوعی: حریف ما نمیتواند درک کند که ما چه احساساتی داریم. او هرگز طعم شادابی و لذتی را که از نوشیدن ساغر تجربه میکنیم، نچشیده است.
خدای خود نشناسد کسی که خود نشناخت
ز خود چو بی خبر است او خدا کجا یابد
هوش مصنوعی: کسی که خود را نشناسد و از درون خود بیخبر باشد، نمیتواند خدای خود را بشناسد. اگر انسان نسبت به وجود و ماهیت خودش آگاهی نداشته باشد، چگونه میتواند به شناخت خداوند دست یابد؟
سریر سلطنت عشق پادشاهان راست
چنان مقام بلندی گدا کجا یابد
هوش مصنوعی: مقام و قدرت عشق به قدری بالاست که حتی پادشاهان هم به آن نمیرسند؛ بنابراین، چگونه یک گدا میتواند به چنین درجهای دست یابد؟
در این طریق فقیری که می نهد قدمی
فنای خود چو نجوید بقا کجا یابد
هوش مصنوعی: در این راه، اگر کسی با از خودگذشتگی قدم بگذارد و به دنیای فانی خود نیندیشد، چگونه میتواند بقای ابدی را بیابد؟
به نور عشق توان یافت نعمت الله را
کسی که عشق ندارد ورا کجا یابد
هوش مصنوعی: کسی که عشق را در دل ندارد، نمیتواند نعمتهای خداوند را بشناسد و به آنها دست یابد. تنها با نور عشق است که میتوان به درک واقعی از برکات الهی رسید.

شاه نعمتالله ولی