غزل شمارهٔ ۵۸۵
در خرابات مغان خمخانه جوشی می کند
جان مستم از هوای او خروشی می کند
باد پیماید به دشت و می رود عمرش به باد
زاهدی کو غیبت باده فروشی می کند
دردسر می داد عقل از خانه بیرون کردمش
ایستاده بر در و دزدیده گوشی می کند
دیگ سودا می پزیم و آتشی بر جان ماست
عیب ما جانا مکن گر دیگ جوشی می کند
در تعجب مانده اند اصحاب دنیا سر به سر
کاین همه رندی چرا این خرقه پوشی می کند
ار بیان این معانی چون عبارت قاصر است
میر سرمستان بیانش با خموشی می کند
نعمت الله جام می بر دست می گیرد مدام
هر زمان میلی به سوی باده نوشی می کند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در خرابات مغان خمخانه جوشی می کند
جان مستم از هوای او خروشی می کند
هوش مصنوعی: در کنار میخانه، جایی که مغان تجمع دارند، روح من از عشق او به شدت شاداب و سرزنده است و به گونهای شور و غوغا به پا کرده است.
باد پیماید به دشت و می رود عمرش به باد
زاهدی کو غیبت باده فروشی می کند
هوش مصنوعی: باد در دشت میوزد و عمرش بیثمر میگذرد، زاهدی هم که از مینوشی غافل است، به غیبت بادهفروشی مشغول است.
دردسر می داد عقل از خانه بیرون کردمش
ایستاده بر در و دزدیده گوشی می کند
هوش مصنوعی: عقل برای من مشکلاتی درست کرده بود، به همین خاطر او را از خانه بیرون کردم. حالا او در دروازه ایستاده و به آرامی گوش میدهد.
دیگ سودا می پزیم و آتشی بر جان ماست
عیب ما جانا مکن گر دیگ جوشی می کند
هوش مصنوعی: ما در حال پختن شور و شوقی در دل داریم و آتش این احساس بر جان ماست. اگر دیگ ما در حال جوشیدن است، این نقص ما نیست، عزیزم.
در تعجب مانده اند اصحاب دنیا سر به سر
کاین همه رندی چرا این خرقه پوشی می کند
هوش مصنوعی: مردم دنیا در حیرت هستند که چرا این رند (زاهد) که به ظاهر لباس زهد به تن دارد، اینگونه به زندگی آزاد و رندانه خود ادامه میدهد.
ار بیان این معانی چون عبارت قاصر است
میر سرمستان بیانش با خموشی می کند
هوش مصنوعی: از آنجایی که کلمات قادر به بیان کامل این مفاهیم نیستند، کسی که در حال نوشیدن شادابی است، با سکوت به این معانی اشاره میکند.
نعمت الله جام می بر دست می گیرد مدام
هر زمان میلی به سوی باده نوشی می کند
هوش مصنوعی: نعمت الله همیشه جام می را در دست میگیرد و هر بار که دلش بخواهد، به نوشیدن باده روی میآورد.

شاه نعمتالله ولی