گنجور

غزل شمارهٔ ۵۶۸

ناز با یار غار خوش باشد
آن میان در کنار خوش باشد
نقش رویش خیال می بندم
در نظر آن نگار خوش باشد
عشق او آفتاب تابان است
مهر او بی غبار خوش باشد
نور او را به نور او بنگر
آن نهان آشکار خوش باشد
لیس فی الدار غیره دیار
در چنین دار یار خوش باشد
در همه چون جمال او پیداست
گر یکی ور هزار خوش باشد
بلبل مست و صحبت سید
بابت گلعذار خوش باشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ناز با یار غار خوش باشد
آن میان در کنار خوش باشد
هوش مصنوعی: نوازش و محبت با دوست در کنار هم لذت‌بخش و دلپذیر است.
نقش رویش خیال می بندم
در نظر آن نگار خوش باشد
هوش مصنوعی: تصور چهره‌اش را در ذهنم نقش می‌زنم و می‌خواهم که آن تصویر زیبا و دل‌انگیز باشد.
عشق او آفتاب تابان است
مهر او بی غبار خوش باشد
هوش مصنوعی: عشق او مانند آفتاب درخشان و روشن است و محبت او همواره پاک و بدون آلودگی می‌باشد.
نور او را به نور او بنگر
آن نهان آشکار خوش باشد
هوش مصنوعی: به روشنی او نگاه کن؛ آنچه در خفاست، به وضوح آشکار می‌شود و این وضعیت بسیار دل‌چسب و خوشایند است.
لیس فی الدار غیره دیار
در چنین دار یار خوش باشد
هوش مصنوعی: در این خانه جز او کسی نیست، در چنین خانه‌ای بودن یار بسیار خوشایند است.
در همه چون جمال او پیداست
گر یکی ور هزار خوش باشد
هوش مصنوعی: زیبایی او در همه جا مشهود است، بنابراین حتی اگر یکی یا هزار نفر هم زیبا باشند، باز هم او منحصر به فرد است.
بلبل مست و صحبت سید
بابت گلعذار خوش باشد
هوش مصنوعی: بلبل شاد و سرمست در کنار سید، با زیبایی گل صحبت می‌کند و این حال و هوا برایش خوشایند است.