غزل شمارهٔ ۵۵۹
گر نه او یار غار ما باشد
در دو عالم که یار ما باشد
ما کجا دوستدار او باشیم
گر نه او دوستدار ما باشد
شادمانم به دولت غم او
زانکه او غمگسار ما باشد
رندی و عاشقی و میخواری
پیشه و کار و بار ما باشد
پادشاهیم و شاهد و ساقی
بر یمین و یسار ما باشد
سخن ما که روح می بخشد
در جهان یادگار ما باشد
نعمت الله که جان ما به فداش
سید و خواندگار ما باشد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر نه او یار غار ما باشد
در دو عالم که یار ما باشد
هوش مصنوعی: اگر او همراه و همدم ما نباشد، در هیچیک از این دو جهان، کسی نمیتواند یار ما باشد.
ما کجا دوستدار او باشیم
گر نه او دوستدار ما باشد
هوش مصنوعی: ما چگونه میتوانیم او را دوست داشته باشیم، اگر او خود دوستدار ما نباشد؟
شادمانم به دولت غم او
زانکه او غمگسار ما باشد
هوش مصنوعی: من به خاطر غم او شاد هستم، زیرا او کسی است که غمهای ما را تسکین میدهد.
رندی و عاشقی و میخواری
پیشه و کار و بار ما باشد
هوش مصنوعی: سبک زندگی ما بر پایه رندی، عشق و میخواری است.
پادشاهیم و شاهد و ساقی
بر یمین و یسار ما باشد
هوش مصنوعی: ما پادشاهان هستیم و در دو طرف ما، شاهد و ساقی حضور دارند.
سخن ما که روح می بخشد
در جهان یادگار ما باشد
هوش مصنوعی: کلام ما باید به زندگی و شادابی در جهان کمک کند و همچنان یادگاری از ما برجای گذارد.
نعمت الله که جان ما به فداش
سید و خواندگار ما باشد
هوش مصنوعی: نعمت الله که جان ما در راه او فدای میشود، آقایی است که پرچمدار و سرپرست ماست.

شاه نعمتالله ولی