گنجور

غزل شمارهٔ ۵۵

خرم آن دل که شود محرم اسرار شما
دلخوش آن کس که بود عاشق دیدار شما
همت قاصر اگر می طلبد حور و قصور
همت عالی ما هست طلبکار شما
چشم من روی شما هم به شما می بیند
دیده ام نور خداوند ز انوار شما
دو جهان را بفروشیم به یک جرعهٔ می
گر خریدار بود بر سر بازار شما
بزم عشقست شما عاشق و ما مست و خراب
تا ابد لطف خدا باد نگهدار شما
جان چه باشد که کنم در قدمت ایثارش
قاصرم گر همه عالم کنم ایثار شما
نعمت الله ز خدا وصل شما می خواهد
هست امیدش که رسد باز به دیدار شما

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خرم آن دل که شود محرم اسرار شما
دلخوش آن کس که بود عاشق دیدار شما
هوش مصنوعی: دل شاد و خرم آن کسی است که به رازهای شما آگاه شود و کسی خوشبخت است که عشق دیدار شما را در دل دارد.
همت قاصر اگر می طلبد حور و قصور
همت عالی ما هست طلبکار شما
هوش مصنوعی: اگر تلاش و همت تو محدود باشد و به دنبال نعمت‌های بهشتی مثل حور و قصرها باشی، همت بلند ما انتظار بیشتری دارد و ما خود را طلبکار شما می‌دانیم.
چشم من روی شما هم به شما می بیند
دیده ام نور خداوند ز انوار شما
هوش مصنوعی: چشم من، تو را می‌بیند و در تو، نور خدا را احساس می‌کند.
دو جهان را بفروشیم به یک جرعهٔ می
گر خریدار بود بر سر بازار شما
هوش مصنوعی: اگر کسی در بازار شما باشد که یک جرعه شراب را به بهای دو جهان بخرد، ما آماده‌ایم که هر دو جهان را به فروشیم.
بزم عشقست شما عاشق و ما مست و خراب
تا ابد لطف خدا باد نگهدار شما
هوش مصنوعی: مهمانی عشق برقرار است، شما عاشقید و ما در حال مستی و بی‌خود شدن. امیدواریم همیشه عنایت خداوند شامل حال شما باشد.
جان چه باشد که کنم در قدمت ایثارش
قاصرم گر همه عالم کنم ایثار شما
هوش مصنوعی: جان چیست که من بتوانم در راه تو فدای آن شوم؟ حتی اگر همه جهان را هم برای تو قربانی کنم، در مقابل ارزش شما کوتاهی کرده‌ام.
نعمت الله ز خدا وصل شما می خواهد
هست امیدش که رسد باز به دیدار شما
هوش مصنوعی: نعمت‌الله از خداوند می‌خواهد که به وصال و دیدار شما برسد و امیدوار است که دوباره شما را ملاقات کند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۵ به خوانش سید جابر موسوی صالحی