گنجور

غزل شمارهٔ ۵۴۸

هر که او آشنای سلطان شد
گرچه جان بود عین جانان شد
هر که با ما نخورد جام شراب
به یقینم که او پشیمان شد
هر که در مجلسم دمی بنشست
شد یقینم که او پشیمان شد
این جهان را به نیم جو نخرد
آنکه یکدم حریف رندان شد
هر که جمعیتی ز خویش نیافت
دم آخر که شد پریشان شد
این دوئی محو گشت و عین یکی
این چنین آمد این چنان آن شد
بندهٔ اوست سید عالم
بر همه کاینات سلطان شد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر که او آشنای سلطان شد
گرچه جان بود عین جانان شد
هوش مصنوعی: هر کسی که با سلطان دوستی و آشنایی پیدا کند، حتی اگر جانش باشد، به حقیقت جانان تبدیل می‌شود.
هر که با ما نخورد جام شراب
به یقینم که او پشیمان شد
هوش مصنوعی: هر کسی که با ما در نوشیدن شراب همراه نشود، یقیناً از این که این تجربه را از دست داده پشیمان خواهد شد.
هر که در مجلسم دمی بنشست
شد یقینم که او پشیمان شد
هوش مصنوعی: هر کسی که لحظه‌ای در جمع من نشسته باشد، برایم مسلم است که او از آنچه کرده پشیمان شده است.
این جهان را به نیم جو نخرد
آنکه یکدم حریف رندان شد
هوش مصنوعی: هیچ کسی نمی‌تواند این جهان را با کم‌ترین ارزش بفروشد، اگر برای یک لحظه هم با انسان‌های خوش‌گذرانی و آزاداندیشان هم‌نشینی کند.
هر که جمعیتی ز خویش نیافت
دم آخر که شد پریشان شد
هوش مصنوعی: هر فردی که در زندگی جمعی از دوستان و همراهان را نداشته باشد، در پایان کار و هنگام سختی‌ها تنها و سرگردان خواهد شد.
این دوئی محو گشت و عین یکی
این چنین آمد این چنان آن شد
هوش مصنوعی: این دوگانگی از بین رفت و حقیقتاً یکی شد. این‌گونه آمد و آن‌گونه تغییر کرد.
بندهٔ اوست سید عالم
بر همه کاینات سلطان شد
هوش مصنوعی: بندهٔ او، همان آقای جهانیان است که بر تمام موجودات سلطنت کرده است.