گنجور

غزل شمارهٔ ۵۳۱

دل سوی صاحب جمالی می کشد
هر زمان نقش خیالی می کشد
هر نفس بر لوح جانم صورتی
از مثال بی مثالی می کشد
می کشد ما را محول سو به سو
هر دم از حالی به حالی می کشد
غم کجا گردد به گرد آن دلی
کز هوای او ملالی می کشد
عقل ناقص کی کشد ما را چو ما
عشق یاری بر کمالی می کشد
گر به میخانه کشد رندی تو را
خوش برو نیکو خصالی می کشد
سیدم ساقی و جان من حریف
دم به دم جام زلالی می کشد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل سوی صاحب جمالی می کشد
هر زمان نقش خیالی می کشد
هوش مصنوعی: دل همیشه به سمت زیبایی خاصی می‌کشد و هر لحظه تصاویری از آن زیبایی در ذهنش نقش می‌بندد.
هر نفس بر لوح جانم صورتی
از مثال بی مثالی می کشد
هوش مصنوعی: هر لحظه، تصویری از یک زیبایی بی‌نظیر بر دل من نقش می‌بندد.
می کشد ما را محول سو به سو
هر دم از حالی به حالی می کشد
هوش مصنوعی: هر لحظه ما را به سمتی می‌برد و از حالی به حالتی دیگر می‌کشاند.
غم کجا گردد به گرد آن دلی
کز هوای او ملالی می کشد
هوش مصنوعی: غم چگونه می‌تواند به دور کسی برود که از عشق و یاد او رنج می‌کشد؟
عقل ناقص کی کشد ما را چو ما
عشق یاری بر کمالی می کشد
هوش مصنوعی: عقل ناقص نمی‌تواند ما را به جایی برساند، اما عشق به یاری ما می‌آید و ما را به کمال می‌رساند.
گر به میخانه کشد رندی تو را
خوش برو نیکو خصالی می کشد
هوش مصنوعی: اگر دلت می‌خواهد به میخانه بروی، برو و از زندگی لذت ببر، چون رندی که به آنجا می‌رود، خوب و خوش‌خلق است.
سیدم ساقی و جان من حریف
دم به دم جام زلالی می کشد
هوش مصنوعی: سید من به عنوان ساقی، هر بار که نوشیدنی صاف و زلالی می‌ریزد، روح و جان من را سرشار می‌کند.