غزل شمارهٔ ۵۲۷
دل دگر ما را به مأوا میکشد
خاطر ما سوی دریا میکشد
جذبهٔ او میکشد ما را مدام
حاکمست او میکشد یا میکشد
کشتهٔ عشقم و بر خاک درش
اوفتاده کشتگان را میکشد
در کشاکش عالمی آورده است
نه تن تنها که تنها میکشد
میل ما دایم سوی بالا بود
لطف او ما را به بالا میکشد
در خرابات مغان بزم خوشی است
عشق عاشق را به آنجا میکشد
زلف سید دل ز یاران میبرد
و از خیالش سر به سودا میکشد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل دگر ما را به مأوا میکشد
خاطر ما سوی دریا میکشد
هوش مصنوعی: دل ما دیگر جایی جز خانه نمیخواهد و یاد ما هم به سمت دریا میرود.
جذبهٔ او میکشد ما را مدام
حاکمست او میکشد یا میکشد
هوش مصنوعی: نیروی کشش او دائماً ما را به سمت خود میکشاند و اوست که تسلط دارد، یا این که خودش ما را به سمت خود میکشاند.
کشتهٔ عشقم و بر خاک درش
اوفتاده کشتگان را میکشد
هوش مصنوعی: عاشق شدهام و بر زمین در عشق معشوقم افتادهام؛ او کسی را که در عشق میمیرد، میکشد.
در کشاکش عالمی آورده است
نه تن تنها که تنها میکشد
هوش مصنوعی: در میان چالشهای زندگی، فردی به تنهایی با مشکلات مواجه نیست، بلکه در این مبارزه، دیگران نیز در کنار او حضور دارند و او را همراهی میکنند.
میل ما دایم سوی بالا بود
لطف او ما را به بالا میکشد
هوش مصنوعی: تمایل ما همواره به سمت بالا است و محبت او ما را به سوی ارتفاعات میبرد.
در خرابات مغان بزم خوشی است
عشق عاشق را به آنجا میکشد
هوش مصنوعی: در میخانههای مغان، جایی که شادی و سرور برقرار است، عشق عاشق را به آنجا میآورد.
زلف سید دل ز یاران میبرد
و از خیالش سر به سودا میکشد
هوش مصنوعی: موهای زیبا و جذاب سید دل، توجه یاران را جلب میکند و خیال او انسان را به دنیای خیال و وسوسه میبرد.

شاه نعمتالله ولی