غزل شمارهٔ ۵۱۱
چشم ما خوش چشمهٔ آبی به هر سو می رود
این چنین آب خوشی پیوسته بر رو می رود
می رود عمر عزیز من به عشق روی او
دلخوشم از عمر خود زیرا که نیکو می رود
دل طواف کعبهٔ وصلش بدان جوید مدام
در بیابان فراق او به پهلو می رود
آفتابست او و عالم سایهٔ آن آفتاب
هر کجا او می رود این سایه با او می رود
در ازل نقش خیال او به دیده بسته ام
تا ابد نقشی چنین از چشم ما چو می رود
یک زمانی صحبت او را غنیمت می شمر
زانکه این محبوب ما دیر آمد و زو می رود
بر در خلوتسرای سید ار شاهی رسد
بنده گردد از سر اخلاص آنجو می رود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چشم ما خوش چشمهٔ آبی به هر سو می رود
این چنین آب خوشی پیوسته بر رو می رود
هوش مصنوعی: چشم ما مثل چشمهای شفاف و زلال به هر طرف مینگرد و اینگونه، آب زلال و خوشی همواره بر روی ما میریزد.
می رود عمر عزیز من به عشق روی او
دلخوشم از عمر خود زیرا که نیکو می رود
هوش مصنوعی: عمر گرانبهای من در پی عشق او میگذرد، اما من از زندگیام راضیام چون این مسیر برایم زیباست و خوشایند.
دل طواف کعبهٔ وصلش بدان جوید مدام
در بیابان فراق او به پهلو می رود
هوش مصنوعی: دل همیشه در جست و جوی وصال محبوبش است و در بیابان دوری از او، به آرامی به سمت او میرود.
آفتابست او و عالم سایهٔ آن آفتاب
هر کجا او می رود این سایه با او می رود
هوش مصنوعی: او مانند خورشید است و جهان مانند سایهای که به دنبال اوست. هر کجا که او میرود، این سایه نیز همراهش میآید.
در ازل نقش خیال او به دیده بسته ام
تا ابد نقشی چنین از چشم ما چو می رود
هوش مصنوعی: در آغاز، تصویر خیال او را در چشمانم نقش کردهام، تا همیشه چنین صحنهای از نظر ما دور شود.
یک زمانی صحبت او را غنیمت می شمر
زانکه این محبوب ما دیر آمد و زو می رود
هوش مصنوعی: مدتی است که حضور او را ارزشمند میدانیم زیرا این معشوق ما مدتهاست که به ما نمیرسد و به زودی هم میرود.
بر در خلوتسرای سید ار شاهی رسد
بنده گردد از سر اخلاص آنجو می رود
هوش مصنوعی: اگر شاهی بر در خانهی خلوت سید برسد، بنده با تمام اخلاص و صداقت به آنجا میرود.

شاه نعمتالله ولی