گنجور

غزل شمارهٔ ۵۰۹

خون دل از دیده بر رو می رود
آبروی ما به هر سو می رود
جمع گشته قطره قطره آب چشم
همچو سیلی سوی هر جو می رود
می رود دل بر در میخانه باز
آفرین بر وی که نیکو می رود
جان به جانان ده که جانان جان تست
جان چه کار آید تو را چو می رود
در بیابان فنا مرد خدا
بی سر و پا خوش به پهلو می رود
آفتابست او و ما چون سایه ایم
می رویم آنجا روان کو می رود
نعمت الله می رود در راه تو
در پیش می رو که نیکو می رود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خون دل از دیده بر رو می رود
آبروی ما به هر سو می رود
هوش مصنوعی: اشک‌های ما به صورت، مانند خون دل، سرازیر می‌شود و آبروی ما در هر طرف در حال از بین رفتن است.
جمع گشته قطره قطره آب چشم
همچو سیلی سوی هر جو می رود
هوش مصنوعی: اشک‌ها به صورت قطره‌قطره جمع شده و مانند سیل به سمت هر جوی حرکت می‌کنند.
می رود دل بر در میخانه باز
آفرین بر وی که نیکو می رود
هوش مصنوعی: دل به سوی میخانه می‌رود و از این کارش او را ستایش می‌کنم زیرا به خوبی این مسیر را طی می‌کند.
جان به جانان ده که جانان جان تست
جان چه کار آید تو را چو می رود
هوش مصنوعی: به جان محبوب خود عشق بورز و جانت را به او بسپار، زیرا جان تو از آن اوست. وقتی جانت از تو جدا می‌شود، ارزش آن چه فایده‌ای برایت دارد؟
در بیابان فنا مرد خدا
بی سر و پا خوش به پهلو می رود
هوش مصنوعی: در بیابان نابودی، مرد خدا بدون نگرانی و بدون شخصیت خود، به راحتی و آرامش در کنار می‌رود.
آفتابست او و ما چون سایه ایم
می رویم آنجا روان کو می رود
هوش مصنوعی: او مانند آفتابی است و ما همچون سایه‌هایی که به دنبالش حرکت می‌کنیم، به هر جایی که او می‌رود، می‌رویم.
نعمت الله می رود در راه تو
در پیش می رو که نیکو می رود
هوش مصنوعی: نعمت‌های خداوند در مسیر تو حرکت می‌کنند؛ به جلو برو چون که آنچه در پیش است، خوب و نیکوست.