غزل شمارهٔ ۴۸۴
بحر ما دریای بی پایان بود
آب ما از چشمهٔ حیوان بود
چشم عالم روشن است از نور او
روشنی چشم مردم آن بود
باطنست او وز همه ظاهر تو راست
این چنین پیدا چنان پنهان بود
خوش حبابی پر کن از آب حیات
هر دو را می بین که او یکسان بود
نعمت الله مست و جام می به دست
سید ما میر سرمستان بود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بحر ما دریای بی پایان بود
آب ما از چشمهٔ حیوان بود
هوش مصنوعی: دریای ما بیپایان و وسیع است و آب ما از چشمهٔ حیات و زندگی سرچشمه میگیرد.
چشم عالم روشن است از نور او
روشنی چشم مردم آن بود
هوش مصنوعی: چشمهای دنیا به روشنی او روشن است و روشنایی چشم مردم به واسطه اوست.
باطنست او وز همه ظاهر تو راست
این چنین پیدا چنان پنهان بود
هوش مصنوعی: او باطن دارد و از همه ظاهر تو درست تر است، این چنین او آشکار و در عین حال چنان پنهان است.
خوش حبابی پر کن از آب حیات
هر دو را می بین که او یکسان بود
هوش مصنوعی: حبابی را پر از آب زندگی کن، هر دو را ببین که هیچیک با دیگری فرقی ندارد.
نعمت الله مست و جام می به دست
سید ما میر سرمستان بود
هوش مصنوعی: نعمتالله در حال لذت بردن و سرخوشی با پیاله شراب در دست، به عنوان بنده و خدمتگزار سید و سرور ما، در جمع مستها به سر میبرد.

شاه نعمتالله ولی