غزل شمارهٔ ۴۷۵
در رحمت خدا به ما بگشود
این چنین در خدا به ما بگشود
در گنجینهٔ حدوث و قدم
به گدایان بینوا بگشود
نقد گنجینه را به ما بنمود
چشم ما را به عین ما بگشود
در به بیگانگان اگر در بست
همه درها به آشنا بگشود
گر در صومعه ببست چه شد
در میخانه حالیا بگشود
برقع کاینات را برداشت
این معمای ما به ما بگشود
مشکلاتی که بود حلوا کرد
چشم ما را به آن لقا بگشود
جان ما بود بستهٔ عالم
کرمی کرد و بنده را بگشود
این عنایت نگر که سید ما
در به این بندهٔ گدا بگشود
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در رحمت خدا به ما بگشود
این چنین در خدا به ما بگشود
هوش مصنوعی: خداوند درهای رحمتش را به سوی ما گشوده است.
در گنجینهٔ حدوث و قدم
به گدایان بینوا بگشود
هوش مصنوعی: در خزانهٔ هستی، دروازهای به روی گدایان و نیازمندان گشوده شده است.
نقد گنجینه را به ما بنمود
چشم ما را به عین ما بگشود
هوش مصنوعی: دست ما را به گنجینهای ارزشمند نشان داد و چشمهامان را به حقیقتی عمیق گشود.
در به بیگانگان اگر در بست
همه درها به آشنا بگشود
هوش مصنوعی: اگر دربهای زندگی به روی غریبهها بسته شود، همه درها به روی آشناها باز خواهد شد.
گر در صومعه ببست چه شد
در میخانه حالیا بگشود
هوش مصنوعی: اگر در صومعه را ببندند، چه اهمیتی دارد؟ اکنون در میخانه را باز کردند.
برقع کاینات را برداشت
این معمای ما به ما بگشود
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به روشن شدن رازهای عالم و سکوت پردهداری که بر دنیا حاکم است اشاره دارد. گویا در اینجا ما به حقیقتی که در پس این پردهها نهفته است دست مییابیم و معماهای زندگی برایمان روشن میشود.
مشکلاتی که بود حلوا کرد
چشم ما را به آن لقا بگشود
هوش مصنوعی: مشکلاتی که وجود داشت، چشمان ما را به دیدار آن شخص باز کرد و مانند حلوا شیرین شد.
جان ما بود بستهٔ عالم
کرمی کرد و بنده را بگشود
هوش مصنوعی: روح ما به دنیای محدود وابسته بود که ناگهان یک تغییر، باعث آزادی و رهایی ما شد.
این عنایت نگر که سید ما
در به این بندهٔ گدا بگشود
هوش مصنوعی: به این توجه کن که آقایی ما در به روی این بندهٔ نیازمند گشوده شده است.

شاه نعمتالله ولی