گنجور

غزل شمارهٔ ۴۶۷

در دلم غیر او نمی‌گنجد
بد چه شد نکو نمی‌ گنجد
در مقامی که آن یگانهٔ ماست
دو چه گوئی که دو نمی‌ گنجد
خم بیاور ز ما دمی می‌ بر
می ما در سبو نمی‌ گنجد
نقل را مان و عقل را بگذار
زانکه این گفت و گو نمی‌ گنجد
در دو عالم به جز یکی نبود
رشته یک تو دو تو نمی ‌گنجد
چون به غیر از یکی نمی ‌یابم
در دلم جست‌و‌جو نمی ‌گنجد
دردمندیم و درد می‌ نوشیم
خم چه شد با شد سبو نمی‌ گنجد‌

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در دلم غیر او نمی‌گنجد
بد چه شد نکو نمی‌ گنجد
هوش مصنوعی: در دل من هیچ‌کس غیر از او جا نمی‌گیرد، بنابراین هر چیز دیگری برای من بی‌ارزش است.
در مقامی که آن یگانهٔ ماست
دو چه گوئی که دو نمی‌ گنجد
هوش مصنوعی: در موقعیتی که وجود او یکتاست، چه چیز می‌توان گفت که به دو تقسیم شود؟
خم بیاور ز ما دمی می‌ بر
می ما در سبو نمی‌ گنجد
هوش مصنوعی: لطفاً کمی خم را به سوی ما بیاور و لحظه‌ای با ما بنوش، زیرا این شراب در سبو جا نمی‌شود.
نقل را مان و عقل را بگذار
زانکه این گفت و گو نمی‌ گنجد
هوش مصنوعی: نقل و گفتگوهای بی‌فایده را کنار بگذار و عقل و فکر را در نظر بگیر، چرا که این بحث و گفتگوها جایگاهی ندارد.
در دو عالم به جز یکی نبود
رشته یک تو دو تو نمی ‌گنجد
هوش مصنوعی: در هر دو جهان، تنها یک رشته وجود دارد و آن رشته فقط به تو متعلق است؛ ما نمی‌توانیم در دو وجود مختلف به آن بپردازیم.
چون به غیر از یکی نمی ‌یابم
در دلم جست‌و‌جو نمی ‌گنجد
هوش مصنوعی: در دل من هیچ‌کس جز یک نفر وجود ندارد که به دنبالش بگردم.
دردمندیم و درد می‌ نوشیم
خم چه شد با شد سبو نمی‌ گنجد‌
هوش مصنوعی: ما دردی داریم و آن را تحمل می‌کنیم، اما چرا در این پیمانه (خم) جا نمی‌شود؟