غزل شمارهٔ ۴۶۳
ما را به غیر او نبود التفات هیچ
زیرا که نیست جز کرم او نجات هیچ
خضر و هوای چشمه و آب حیات و ما
نبود به جز زلال وصالش حیات هیچ
ای جان همیشه شادی تو باد ورد دل
وی دل مباد جز غم عشقش دوات هیچ
هیچست این جهان و تو دل را در او مپیچ
وین بند پیچ پیچ مپیچان به پات هیچ
در حضرتی گریز که روحانیان قدس
جز حضرتش دگر نکند التفات هیچ
در عرصهٔ ممالک او هر دو کون پست
با ملک کبریائی او کاینات هیچ
سید تو جان بباز به عشقش که غیر او
شایسته نیست در دو جهان خونبهات هیچ
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ما را به غیر او نبود التفات هیچ
زیرا که نیست جز کرم او نجات هیچ
هوش مصنوعی: ما هیچ توجهی به غیر او نداریم زیرا جز رحمت او راه نجاتی وجود ندارد.
خضر و هوای چشمه و آب حیات و ما
نبود به جز زلال وصالش حیات هیچ
هوش مصنوعی: خضر و چشمه زندگی و آب حیات وجود ندارند، جز اینکه زلال وصال او، زندگی واقعی ماست.
ای جان همیشه شادی تو باد ورد دل
وی دل مباد جز غم عشقش دوات هیچ
هوش مصنوعی: ای جان، همیشه شاد باش و دل تو از هیچ چیزی جز غم عشقش پر نشود.
هیچست این جهان و تو دل را در او مپیچ
وین بند پیچ پیچ مپیچان به پات هیچ
هوش مصنوعی: این دنیا هیچ ارزشی ندارد، بنابراین دل خود را در آن درگیر نکن. این گرههای پیچیده زندگی را به پای خود نزن و خود را در آن نبند.
در حضرتی گریز که روحانیان قدس
جز حضرتش دگر نکند التفات هیچ
هوش مصنوعی: به جایی پناه ببر که روحانیان و افراد باصفا فقط به او توجه دارند و به هیچ چیز دیگری اهمیت نمیدهند.
در عرصهٔ ممالک او هر دو کون پست
با ملک کبریائی او کاینات هیچ
هوش مصنوعی: در دنیای او، هر دو جهان در برابر سلطنت عظیم او بیارزش و قابل شمارش هستند، چرا که تمامی عالم در مقایسه با او هیچ است.
سید تو جان بباز به عشقش که غیر او
شایسته نیست در دو جهان خونبهات هیچ
هوش مصنوعی: عزیزم، به خاطر عشق او جان خود را فدای او کن، چون هیچ کس در این دو جهان شایستهی این عشق نیست و خون دلهای تو هیچ ارزشی ندارد.