گنجور

غزل شمارهٔ ۴۶۱

عشق آمد و عقل کرد غارت
ای دل تو به جان بر این بشارت
ترک عجمیست عشق دانی
ور ترک غریب نیست غارت
گفتم به عبارتی در آرم
وصف رخ او به استعارت
چون آتش عشق او برافروخت
هم عقل بسوخت هم عبارت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشق آمد و عقل کرد غارت
ای دل تو به جان بر این بشارت
هوش مصنوعی: عشق به سراغ ما آمد و عقل را تحت تأثیر قرار داد، ای دل، تو باید با کمال خوشحالی از این خبر استقبال کنی.
ترک عجمیست عشق دانی
ور ترک غریب نیست غارت
هوش مصنوعی: عشق اگر از دیگران باشد، نمی‌تواند واقعی باشد. اگر کسی در دل عشق دارد، نمی‌تواند به سادگی آن را ترک کند و از آن فاصله بگیرد.
گفتم به عبارتی در آرم
وصف رخ او به استعارت
هوش مصنوعی: گفتم به روشی بیان کنم که زیبایی چهره‌اش را توصیف کنم.
چون آتش عشق او برافروخت
هم عقل بسوخت هم عبارت
هوش مصنوعی: زمانی که آتش محبت او شعله‌ور شد، هم عقل را سوزاند و هم کلمات را.

حاشیه ها

1399/04/19 12:07
سوفیا

این شعر ظاهراً از نگارنده‌ی مرصادالعباد است. در باب دوم، فصل سوم، یعنی «عقل و عشق» این شعر درج شده است و به گمان دکتر محمد امین ریاحی، شعر از نگارنده‌ی مرصادالعباد، یعنی نجم رازی است.