گنجور

غزل شمارهٔ ۴۵۸

تبخال زده بر لب من خسته از آن است
گویی که چو من بر لب شیرین نگران است
صد بوسه زده بر لب من خسرو شیرین
چون دید که حال لب دل خسته چنان است
گر زانکه نزد بر لب من بوسه دل آرام
بر لعل لب ما تو بببین کاین چه نشان است
از اشک شکر بار من بوسه بسی داد
جوشیدن این لب همه شیرینی آن است

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تبخال زده بر لب من خسته از آن است
گویی که چو من بر لب شیرین نگران است
هوش مصنوعی: تبخال روی لب من به خاطر غم و ناراحتی‌ام است، انگار که لب شیرین نیز نگران و دلشکسته است.
صد بوسه زده بر لب من خسرو شیرین
چون دید که حال لب دل خسته چنان است
هوش مصنوعی: خسرو شیرین صد بار لب من را بوسیده، وقتی که دید حال لب دل خسته‌ام این‌گونه است.
گر زانکه نزد بر لب من بوسه دل آرام
بر لعل لب ما تو بببین کاین چه نشان است
هوش مصنوعی: اگر تو نزد من بیایی و بر لبان من بوسه‌ای بزنی، دل من آرام می‌گیرد. حالا تو ببین که این چه نشانه‌ای است.
از اشک شکر بار من بوسه بسی داد
جوشیدن این لب همه شیرینی آن است
هوش مصنوعی: به خاطر اشکی که از شکر بر گونه‌ام ریخته، بوسه‌های زیادی به من داده شده است و جوشیدن این لب‌ها تمام شیرینی جهان را در خود دارد.