گنجور

غزل شمارهٔ ۴۵۳

هرگز نبود عاشقی و راه سلامت
رندان نگریزند ز مستان به ملامت
تو میر خراباتی و من مست خرابم
رندانه درین هفته بیابیم به سلامت
سر در قدمت بازم و پای تو ببوسم
دست من و دامان تو تا روز قیامت
در خاک درت هر که نشنید بتوان یافت
در صدر خرابات به صد عجز و کرامت
گر دل نفسی نقش خیال دیگری دید
جان پیشکشت می کنم اینک به غرامت
از خال نهی دانه و از زلف کشی دام
مرغ دل خلقی همه افتاده به دامت
می نوش کن ای سید رندان خرابات
شادی حریفان که جهان باد به کامت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرگز نبود عاشقی و راه سلامت
رندان نگریزند ز مستان به ملامت
هوش مصنوعی: هرگز عاشقانی که در جستجوی حقیقت و راه درست هستند، از مستان و سرمستانی که دچار شگفتی و شور عشق هستند، ناراحت نمی‌شوند.
تو میر خراباتی و من مست خرابم
رندانه درین هفته بیابیم به سلامت
هوش مصنوعی: تو در فن میکده مهارت داری و من در حال مستی هستم. بیایید به طور رندانه و غیرمعمول در این هفته به یکدیگر سلام کنیم و از خوشی‌های زندگی لذت ببریم.
سر در قدمت بازم و پای تو ببوسم
دست من و دامان تو تا روز قیامت
هوش مصنوعی: من دوباره سر را به پای تو می‌سایم و دست و دامانت را می‌بوسم تا روز قیامت.
در خاک درت هر که نشنید بتوان یافت
در صدر خرابات به صد عجز و کرامت
هوش مصنوعی: هر کسی که در خاک دروازه‌ات صدا نشنود، می‌تواند در میخانه با تمامی حقارت و عظمت حضور یابد.
گر دل نفسی نقش خیال دیگری دید
جان پیشکشت می کنم اینک به غرامت
هوش مصنوعی: اگر دل من لحظه‌ای خیال کسی دیگر را ببیند، جانم را به خاطر این حس به آن شخص تقدیم می‌کنم.
از خال نهی دانه و از زلف کشی دام
مرغ دل خلقی همه افتاده به دامت
هوش مصنوعی: از زیبایی و جذابیت چهره و موی کسی، دل‌ها به دام عشق او افتاده‌اند و هر کسی به نوعی تحت تأثیر او قرار گرفته است.
می نوش کن ای سید رندان خرابات
شادی حریفان که جهان باد به کامت
هوش مصنوعی: ای سید رند، بیا و می نوش که در این بزم خوشی و شادی با دوستانت، دنیا به دلخواه توست.