غزل شمارهٔ ۴۵۲
رفتی به سلامت به سلامت به سلامت
امید که آئی و من آیم به سلامت
سر در قدمت بازم و جان را بسپارم
دست من و دامان تو تا روز قیامت
از روی کرم یاد کن این بندهٔ خود را
ای جان به فدای تو و آن نامه و نامت
دل زنده شود چون برسد از تو پیامی
یابیم حیات ابدی ما ز پیامت
هرچند ملامت که کند عقل ز عشقت
عاشق نرود از سر کویت به ملامت
آمد دل و در دام سر زلف تو افتاد
مرغیست مبارک که فتادست به دامت
جانا نظری کن که منم بندهٔ سید
تو شاه جهانی و جهان باد به کامت
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رفتی به سلامت به سلامت به سلامت
امید که آئی و من آیم به سلامت
هوش مصنوعی: به سلامت رفتی و امیدوارم که دوباره به سلامتی برگردی و من هم به سلامتی به تو ملحق شوم.
سر در قدمت بازم و جان را بسپارم
دست من و دامان تو تا روز قیامت
هوش مصنوعی: من دوباره در کنار تو هستم و حاضرم جانم را به دستان تو بسپارم. به امید اینکه تا قیامت در کنار تو باقی بمانم.
از روی کرم یاد کن این بندهٔ خود را
ای جان به فدای تو و آن نامه و نامت
هوش مصنوعی: ای جانم، لطفاً به خاطر محبتت به یاد این بندهٔ خودت باش، من تمام وجودم را فدای تو و نام و نامهات میکنم.
دل زنده شود چون برسد از تو پیامی
یابیم حیات ابدی ما ز پیامت
هوش مصنوعی: دل شاد میشود وقتی از تو خبری برسد، ما حیات ابدیمان را از پیام تو میدانیم.
هرچند ملامت که کند عقل ز عشقت
عاشق نرود از سر کویت به ملامت
هوش مصنوعی: هرچند عقل بخواهد مرا سرزنش کند و از عشق تو بر حذر دارد، اما عاشق هرگز از مسیر عشق و دلتنگیام نسبت به تو دور نخواهد شد.
آمد دل و در دام سر زلف تو افتاد
مرغیست مبارک که فتادست به دامت
هوش مصنوعی: دل من به دام زیباییهای تو گرفتار شد، همچون پرندهای خوششانس که به دام تو افتاده است.
جانا نظری کن که منم بندهٔ سید
تو شاه جهانی و جهان باد به کامت
هوش مصنوعی: عزیزم، لطفی کن و به من نگاهی بینداز که من بندهٔ تو هستم، تو که شاه جهانی و همه چیز به خواست توست.