گنجور

غزل شمارهٔ ۴۴۵

عشق سلطان ما جهان بگرفت
تخت دل ملک جاودان بگرفت
بگرفت آتشی و در ما زد
سوخته بودیم و در زمان بگرفت
آفتابش چو برکشید عَلم
چتر عالم به سایه بان بگرفت
عشق صاحبقران جهانگیر است
شاه صاحبقران جهان بگرفت
صورت او نشان معنی داد
حکم معنی از آن نشان بگرفت
نعمت الله به ذوق گویا شد
سخنش ملک جاودان بگرفت

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشق سلطان ما جهان بگرفت
تخت دل ملک جاودان بگرفت
هوش مصنوعی: عشق حاکم بر دنیای ماست و قلب ما را همچون سلطنتی همیشگی در دست خود دارد.
بگرفت آتشی و در ما زد
سوخته بودیم و در زمان بگرفت
هوش مصنوعی: آتشی ما را فراگرفت و شعله‌اش در وجودمان زبانه کشید، ما از قبل دچار سوختگی بودیم و در این لحظه دچار آتش سوزی شدیم.
آفتابش چو برکشید عَلم
چتر عالم به سایه بان بگرفت
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید به اوج خود می‌رسد، پرچم علم و دانش در عالم گسترش پیدا می‌کند و همه جا را زیر سایه‌اش قرار می‌دهد.
عشق صاحبقران جهانگیر است
شاه صاحبقران جهان بگرفت
هوش مصنوعی: عشق، پادشاهی بزرگ و تسلط پیدا کننده بر جهان است و در حقیقت، این عشق است که سلطنت بر دنیا را به دست می‌گیرد.
صورت او نشان معنی داد
حکم معنی از آن نشان بگرفت
هوش مصنوعی: چهره‌اش علامتی از معنا دارد و بر اساس آن علامت، حکم و مفهوم معنوی به‌دست می‌آید.
نعمت الله به ذوق گویا شد
سخنش ملک جاودان بگرفت
هوش مصنوعی: نعمت اله به شکلی زیبا و دلنشین سخن گفت، و کلام او به قدری ارزشمند و ابدی شد که جایگاه ویژه‌ای پیدا کرد.