گنجور

غزل شمارهٔ ۴۴۴

شهرت ذوق ما جهان بگرفت
از مکان رفت و لامکان بگرفت
قول مستانه ای که ما گفتیم
دل عاشق به جان روان بگرفت
هر کجا عارفی است در عالم
این معانی از آن بیان بگرفت
مطرب ما ترنمی فرمود
خرقهٔ جمله عاشقان بگرفت
خوش نگاری گرفته ام به کنار
او مرا نیز در میان بگرفت
مدتی عقل بود همدم ما
دل ما عاقبت از آن بگرفت
عشق سید گرفت سخت وجود
پادشه ملک جاودان بگرفت

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شهرت ذوق ما جهان بگرفت
از مکان رفت و لامکان بگرفت
هوش مصنوعی: ذوق و هنر ما آن‌چنان معروف شد که از مکان‌ها فراتر رفت و به عالم لامکان رسید.
قول مستانه ای که ما گفتیم
دل عاشق به جان روان بگرفت
هوش مصنوعی: ما با لحنی شاد و سرمستانه سخن گفتیم و دل عاشق به شدت تحت تأثیر قرار گرفت.
هر کجا عارفی است در عالم
این معانی از آن بیان بگرفت
هوش مصنوعی: هر جا که عارفی در جهان وجود دارد، او از این معانی و مفاهیم بهره‌برداری کرده و آن‌ها را درک کرده است.
مطرب ما ترنمی فرمود
خرقهٔ جمله عاشقان بگرفت
هوش مصنوعی: خواننده ما نغمه‌ای سرود که لباس تمام عاشقان را گرفت.
خوش نگاری گرفته ام به کنار
او مرا نیز در میان بگرفت
هوش مصنوعی: من فردی زیبا را در کنار خود دارم و او نیز مرا در آغوش گرفته است.
مدتی عقل بود همدم ما
دل ما عاقبت از آن بگرفت
هوش مصنوعی: قدی رابطه‌ای میان عقل و دل وجود داشت و مدتی کنار هم بودند، اما در نهایت دل بر عقل پیروز شد و برتری یافت.
عشق سید گرفت سخت وجود
پادشه ملک جاودان بگرفت
هوش مصنوعی: عشق به سید، به شدت بر وجود پادشاهی که جاودانه است، تاثیر گذاشت و آن را درگیر خود کرد.