غزل شمارهٔ ۴۴۳
آفتاب رخش جهان بگرفت
مهر رویش جهان جان بگرفت
موج زد بحر عشق و از موجش
آب حیوان جهان روان بگرفت
صورت عشق آشکارا شد
روی معنی از آن نشان بگرفت
آینه چون خیال او بنمود
به خیالش خیال از آن بگرفت
آتش شمع عشق رخسارش
جان پروانهٔ جهان بگرفت
دل ز جان سر به پای عشق افکند
دامن شاه مهربان بگرفت
عین عشق است جان سید از آن
عین او عالم عیان بگرفت
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آفتاب رخش جهان بگرفت
مهر رویش جهان جان بگرفت
هوش مصنوعی: چهره زیبا و تابناک او مانند آفتاب، نور و زیبایی دنیا را از ما گرفت و وجود ما را تحت تأثیر خود قرار داد.
موج زد بحر عشق و از موجش
آب حیوان جهان روان بگرفت
هوش مصنوعی: عشق مانند موجی در دریا به تلاطم درآمده و از آن موج، زندگی و حیات جهان به جریان افتاده است.
صورت عشق آشکارا شد
روی معنی از آن نشان بگرفت
هوش مصنوعی: عشق به روشنی نمایان شد و معنای آن با نشانهای از این عشق مشخص گردید.
آینه چون خیال او بنمود
به خیالش خیال از آن بگرفت
هوش مصنوعی: آینه تصویر او را نشان داد و او به خاطر آن تصویر، در خیالش تصوری از آن گرفت.
آتش شمع عشق رخسارش
جان پروانهٔ جهان بگرفت
هوش مصنوعی: شعله شمع عشق، چهرهاش را به شدت درگیر کرده و جان پروانهای که به دور او میچرخد، تحت تاثیر قرار داده است.
دل ز جان سر به پای عشق افکند
دامن شاه مهربان بگرفت
هوش مصنوعی: دل به خاطر عشق، همه چیز خود را فدای آن کرد و دامن شاه مهربان را گرفت.
عین عشق است جان سید از آن
عین او عالم عیان بگرفت
هوش مصنوعی: جان سید (امام) از عشق الهی همانند چشمی است که حقیقت عالم را به وضوح میبیند.