گنجور

غزل شمارهٔ ۴۴۰

گر وصال یار خواهی ترک جان باید گرفت
عشق اگر داری طریق عاشقان باید گرفت
در خرابات مغان مستیم و جام می به دست
ذوق ما می بایدت راه مغان باید گرفت
ترک سرمستست عشقش غارت جان می کند
ملک دل باید سپرد و ترک جان باید گرفت
در نظر نقش خیال روی او باید نگاشت
هرچه رو بنمایدت نقشی از آن باید گرفت
دُرد دردت گر دهد چون صاف درمان نوش کن
ور می صافی دهد دردم روان باید گرفت
ما خراباتی و رند و عاشق و میخواره ایم
ور تو مرد زاهدی از ما کران باید گرفت
گفتهٔ سید ز جان بشنو که می گوید ز جان
این چنین قول خوشی یادش به جان باید گرفت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر وصال یار خواهی ترک جان باید گرفت
عشق اگر داری طریق عاشقان باید گرفت
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به وصال محبوب برسی، باید از جان خود بگذری. اگر عشق واقعی داری، باید راه عاشقان را بپویید.
در خرابات مغان مستیم و جام می به دست
ذوق ما می بایدت راه مغان باید گرفت
هوش مصنوعی: در میخانه‌های سرخوشی غرق شده‌ایم و با جامی پر از شراب در دست، باید به دنبال لذت و سرور رفت و راه میان مغان را در پیش گرفت.
ترک سرمستست عشقش غارت جان می کند
ملک دل باید سپرد و ترک جان باید گرفت
هوش مصنوعی: عشق او همچون مستی است که جان را می‌ریزد و دل را به تاراج می‌برد. باید دل را برای او رها کرد و جان را فدای عشقش کرد.
در نظر نقش خیال روی او باید نگاشت
هرچه رو بنمایدت نقشی از آن باید گرفت
هوش مصنوعی: باید در ذهن خود تصویر زیبا و دلنشین او را به تصویر بکشیم. هر چیزی که به ما نشان داده می‌شود، باید به نوعی از آن تصویر به دست آید.
دُرد دردت گر دهد چون صاف درمان نوش کن
ور می صافی دهد دردم روان باید گرفت
هوش مصنوعی: اگر درد تو به زعم من چیزی باعث تسکین دهد، باید آن را بپزی. اما اگر نوشیدنی صاف و زلالی به تو درد می‌دهد، باید از آن پرهیز کنی.
ما خراباتی و رند و عاشق و میخواره ایم
ور تو مرد زاهدی از ما کران باید گرفت
هوش مصنوعی: ما افرادی هستیم که به می و عشق و زندگی بی‌دغدغه علاقه‌مندیم، اما اگر تو مرد زاهدی هستی، باید از ما دوری کنی.
گفتهٔ سید ز جان بشنو که می گوید ز جان
این چنین قول خوشی یادش به جان باید گرفت
هوش مصنوعی: سید از دل و جانش سخن می‌گوید، و در این سخنان، حرف‌های شیرین و خوبی نهفته است. این سخنان دلنشین که از عمق جان برمی‌خیزند، باید با تمام وجود در ذهن و روح آدمی باقی بمانند.