گنجور

غزل شمارهٔ ۴۳۵

تا که سودای خیالش در سویدا جا گرفت
چون سر زلفش وجودم مو به مو سودا گرفت
در هوایش چون بنفشه ما ز پا افتاده ایم
نرگسش عین عنایت از سر ما وا گرفت
چشم ما بر پردهٔ دیده خیالش نقش بست
خوش نگاری لاجرم در دیدهٔ ما جا گرفت
روضهٔ رضوان نجوید میل جنت کی کند
هر که در میخانهٔ ما همچو ما مأوا گرفت
ما به جاروب مژه خاک درش را رفته ایم
گرد و خاک آن در او ، دامَن ما را گرفت
آب چشم ما به هر سو رو نهاده می رود
لاجرم از آب چشم ما جهان دریا گرفت
سید ما گر جفائی می کند ما بنده ایم
بندگان را کی رسد بر شاه بی همتا گرفت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا که سودای خیالش در سویدا جا گرفت
چون سر زلفش وجودم مو به مو سودا گرفت
هوش مصنوعی: وقتی که افکار و خیالاتش در ذهنم جا گرفت، مثل پیچ و تاب مویش، وجودم را به طور کامل در خود غرق کرد.
در هوایش چون بنفشه ما ز پا افتاده ایم
نرگسش عین عنایت از سر ما وا گرفت
هوش مصنوعی: در فضای او مانند بنفشه، ما از پا افتاده‌ایم و نرگسش که نمادی از لطف و محبت است، توجه‌اش را از ما گرفته است.
چشم ما بر پردهٔ دیده خیالش نقش بست
خوش نگاری لاجرم در دیدهٔ ما جا گرفت
هوش مصنوعی: چشم ما تصویری از زیبایی او را در ذهنش ثبت کرده و این تصویر زیبا به طور طبیعی در دل ما جای گرفته است.
روضهٔ رضوان نجوید میل جنت کی کند
هر که در میخانهٔ ما همچو ما مأوا گرفت
هوش مصنوعی: کسی که در میخانهٔ ما مانند ما زندگی می‌کند، به بهشت و نعمت‌های آن نیازی ندارد. او به جنت رضوان و آرامش آن دیگر نمی‌اندیشد.
ما به جاروب مژه خاک درش را رفته ایم
گرد و خاک آن در او ، دامَن ما را گرفت
هوش مصنوعی: ما با مژه‌های خود در گرد و خاک در او رفتیم و این خاک چنان به دامن ما چسبیده که نتوانسته‌ایم آن را پاک کنیم.
آب چشم ما به هر سو رو نهاده می رود
لاجرم از آب چشم ما جهان دریا گرفت
هوش مصنوعی: آب چشم ما به سمت‌های مختلف سرازیر است و به همین دلیل جهان مانند یک دریا به نظر می‌رسد.
سید ما گر جفائی می کند ما بنده ایم
بندگان را کی رسد بر شاه بی همتا گرفت
هوش مصنوعی: اگر سید ما بی‌محبت باشد، ما بنده‌ایم و بندگان چگونه می‌توانند به مقام شاه بی‌همتا برسند؟