غزل شمارهٔ ۴۰۶
کنج دل گنجینهٔ عشق وی است
این چنین گنجینه بی کنجی کی است
هرچه بینی در خرابات مغان
نزد ما جام لطیفی پر می است
عالمی را عشق می بخشد وجود
بی وجود عشق عالم لاشی است
آفتاب است او و عالم سایه بان
هرکجا آن می رود این در پی است
نوش کن آب حیات معرفت
تا بدانی عین ما کز وی حی است
سِر نائی بشنو از آواز نی
کز دم نائی دمی خوش در نی است
نعمت الله محرم راز وی است
عشق را رازیست با هر عاشقی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کنج دل گنجینهٔ عشق وی است
این چنین گنجینه بی کنجی کی است
هوش مصنوعی: در دل هر انسانی، عشق او یک گنجینه ارزشمند و خاص است. سوالی که مطرح میشود این است که بدون وجود دل یا احساسات، چنین گنجینهای کجا میتواند وجود داشته باشد؟
هرچه بینی در خرابات مغان
نزد ما جام لطیفی پر می است
هوش مصنوعی: هر چیزی که در میخانهها و نزد تصوف دیده میشود، برای ما همانند جامی پر از شراب لطیف است.
عالمی را عشق می بخشد وجود
بی وجود عشق عالم لاشی است
هوش مصنوعی: وجودی که به عشق میپردازد، هیچ نهایتی ندارد و عالم عشق، جهانی نیست که به راحتی قابل دیدن و درک باشد. عشق حقیقی به همه چیز زندگی میبخشد و بر دنیای مادی سایه میاندازد.
آفتاب است او و عالم سایه بان
هرکجا آن می رود این در پی است
هوش مصنوعی: او مانند خورشید است و جهان مانند سایهبان او. هر جا که او میرود، آن سایهبان نیز به دنبالش میآید.
نوش کن آب حیات معرفت
تا بدانی عین ما کز وی حی است
هوش مصنوعی: آب زندگی و معرفت را بنوش تا بفهمی که ما وجود واقعی و منبع حیات هستیم.
سِر نائی بشنو از آواز نی
کز دم نائی دمی خوش در نی است
هوش مصنوعی: به صدای نی گوش بسپار، چرا که از دم این نی، صدایی خوش و دلنواز به گوش میرسد.
نعمت الله محرم راز وی است
عشق را رازیست با هر عاشقی
هوش مصنوعی: نعمتهای خداوند، اسرار عشق را در دل خود محفوظ دارند و این راز، برای هر عاشق آشکار میشود.