گنجور

غزل شمارهٔ ۳۹۸

هیچکس بی نعمت الله هست نیست
قاتل شه خالی از شه هست نیست
بر در میخانه مست افتاده ایم
همچو ما در هیچ درگه هست نیست
ماه من روشن شده از آفتاب
بر سپهر جان چنین مه هست نیست
عاشق و مستیم و جام می به دست
عاقل مخمور آگه هست نیست
کل شیئی هالک الا وجهه
این چنین وجهی موجه هست نیست
بر در کریاس سلطان وجود
غیر سید را دگر ره هست نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هیچکس بی نعمت الله هست نیست
قاتل شه خالی از شه هست نیست
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نیست که از نعمت‌های خدا بی‌بهره باشد و هیچ قاتلی نمی‌تواند از وجود پادشاه خالی باشد.
بر در میخانه مست افتاده ایم
همچو ما در هیچ درگه هست نیست
هوش مصنوعی: ما در برابر میخانه به حالت مست افتاده‌ایم، اما در هیچ مکان دیگر همچون ما وجود ندارد.
ماه من روشن شده از آفتاب
بر سپهر جان چنین مه هست نیست
هوش مصنوعی: چهره ماه من به دلیل تابش آفتاب در آسمان جان روشن شده است، اما چنین ماهی وجود ندارد.
عاشق و مستیم و جام می به دست
عاقل مخمور آگه هست نیست
هوش مصنوعی: ما عاشق و شیدا هستیم و جام می را در دست داریم. عاقل آگاه است که ما در این حال به سر می‌بریم.
کل شیئی هالک الا وجهه
این چنین وجهی موجه هست نیست
هوش مصنوعی: هر چیزی پایان می‌یابد جز ذات او؛ بنابراین، فقط اوست که باقی می‌ماند و دیگران فناپذیرند.
بر در کریاس سلطان وجود
غیر سید را دگر ره هست نیست
هوش مصنوعی: در درگاه وجود سلطان واقعی، هیچ راهی برای ورود غیر از سید وجود ندارد.