گنجور

غزل شمارهٔ ۳۸۷

او با تو ، تو را از او خبر نیست
جز عین یکی ، یکی دگر نیست
نقشی که خیال غیر دارد
صاحبنظرش بر آن نظر نیست
چون صورت دوست معنی ماست
بس معتبر است و مختصر نیست
در بحر گهر بود ولیکن
چون دُر یتیم ما گهر نیست
در کوچهٔ ما بیا و بنشین
زان کوچه مرو که ره به در نیست
ما خرقهٔ خویش پاک شستیم
از هستی ما بر او اثر نیست
خیر البشر است سید ما
گویند بشر ولی بشر نیست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

او با تو ، تو را از او خبر نیست
جز عین یکی ، یکی دگر نیست
هوش مصنوعی: او با تو یکی است و از او هیچ خبری نداری، چون هر دویتان همانند یکدیگرند و هیچ تفاوتی وجود ندارد.
نقشی که خیال غیر دارد
صاحبنظرش بر آن نظر نیست
هوش مصنوعی: تصویری که خیال دیگران ایجاد می‌کند، مورد توجه صاحب‌نظران نیست.
چون صورت دوست معنی ماست
بس معتبر است و مختصر نیست
هوش مصنوعی: زیبایی و ظاهری که از دوست می‌بینیم، بیان‌کننده‌ی عمق و ارزش وجود ماست و این عمق به سادگی قابل توضیح نیست.
در بحر گهر بود ولیکن
چون دُر یتیم ما گهر نیست
هوش مصنوعی: در اقیانوس دریا، جواهرهای زیادی وجود دارد، اما مانند یک الماس یتیم، ما خودمان جواهر نیستیم.
در کوچهٔ ما بیا و بنشین
زان کوچه مرو که ره به در نیست
هوش مصنوعی: به کوچهٔ ما بیایید و بنشینید، از این کوچه نروید؛ چون راهی برای خروج وجود ندارد.
ما خرقهٔ خویش پاک شستیم
از هستی ما بر او اثر نیست
هوش مصنوعی: ما لباس روحانی خود را از آلودگی‌ها پاک کردیم و دیگر نشانی از وجود خود بر او باقی نگذارده‌ایم.
خیر البشر است سید ما
گویند بشر ولی بشر نیست
هوش مصنوعی: سید ما خیر البشر است؛ یعنی بهترین انسان‌هاست. اما برخی او را انسان می‌نامند، در حالی که او فراتر از انسانیت است و نمی‌توان او را جزو بشریت حساب کرد.