غزل شمارهٔ ۳۷۷
غنچهٔ باغ غیر خندان نیست
بگذر از غیر او که چندان نیست
هر که نقش خیال غیری بست
نقشبندی او به سامان نیست
عاقلی کی چه عاشقی باشد
مست و مخمور هر دو یکسان نیست
در دل هر که گنج معرفت است
هست معمور و گنج ویران نیست
دردمندیم و درد می نوشیم
به از این درد ، درد درمان نیست
ای که گوئی که توبه از می کن
این چنین کار ، کار رندان نیست
عاشق رند و مست چون سید
در خرابات می پرستان نیست
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
غنچهٔ باغ غیر خندان نیست
بگذر از غیر او که چندان نیست
هوش مصنوعی: در باغ، تنها غنچهٔ شاداب وجود دارد، پس از دیگران بگذر که ارزش چندانی ندارند.
هر که نقش خیال غیری بست
نقشبندی او به سامان نیست
هوش مصنوعی: هر کس در ذهن خود به تصویر سازی از غیر خود پرداخته، نمیتواند به درستی و به خوبی پردازش کند یا به هدفش برسد.
عاقلی کی چه عاشقی باشد
مست و مخمور هر دو یکسان نیست
هوش مصنوعی: عاقل و دیوانه هر کدام شرایط و ویژگیهای خاص خود را دارند. در واقع، کسی که عاقل است باید درک کند که عاشقی و مستی دو حالت متفاوت هستند و هر کدام تأثیرات مخصوص به خود را دارند.
در دل هر که گنج معرفت است
هست معمور و گنج ویران نیست
هوش مصنوعی: در دل هر انسانی که درک و فهم عمیق دارد، مانند یک گنج با ارزش و پر رونق است، اما کسی که از معرفت بیبهره است، همچون گنجی ویران و خالی به شمار میرود.
دردمندیم و درد می نوشیم
به از این درد ، درد درمان نیست
هوش مصنوعی: ما درگیر درد هستیم و این درد را میپذیریم، اما از این درد و رنج، هیچ راه حلی وجود ندارد.
ای که گوئی که توبه از می کن
این چنین کار ، کار رندان نیست
هوش مصنوعی: ای کسی که میگویی دوری از شراب کار خوبی است، بدان که این کار مختص به عابدان نیست.
عاشق رند و مست چون سید
در خرابات می پرستان نیست
هوش مصنوعی: عاشق بیخیال و سرمست مانند یک بزرگوار در مکانهای شلوغ و شادمانی حامیان مشروبات نیست.