گنجور

غزل شمارهٔ ۳۷۶

هر کرا درد نیست درمان نیست
هر کرا کفر نیست ایمان نیست
بت پندار هر که او نشکست
نزد ما بندهٔ مسلمان نیست
هر که او جان فدای عشق نکرد
مرده می دان که در تنش جان نیست
در محیطی که ما در آن غرقیم
هیچ پایان مجو که پایان نیست
سر موئی نیابد از زلفش
هر که سرگشته و پریشان نیست
کُنج دل گنجخانهٔ عشق است
گنج اگر در ویست ویران نیست
در خرابات همچو سید ما
رند مستی میان رندان نیست

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر کرا درد نیست درمان نیست
هر کرا کفر نیست ایمان نیست
هوش مصنوعی: هر کسی که درد ندارد، درمانی برای او وجود ندارد و هر کسی که به کفر گرایش دارد، ایمانی برایش نخواهد بود.
بت پندار هر که او نشکست
نزد ما بندهٔ مسلمان نیست
هوش مصنوعی: هر کس که به بت‌های خیالی خود چنگ بزند و آن‌ها را نشکند، در نظر ما مسلمان واقعی نیست.
هر که او جان فدای عشق نکرد
مرده می دان که در تنش جان نیست
هوش مصنوعی: هر کس که عشق را بر جان خود مقدم نکند، باید بپذیرد که در واقع در وجودش زندگی و روحی وجود ندارد.
در محیطی که ما در آن غرقیم
هیچ پایان مجو که پایان نیست
هوش مصنوعی: در فضایی که ما زندگی می‌کنیم، نباید به دنبال پایانی باشیم، زیرا پایان وجود ندارد.
سر موئی نیابد از زلفش
هر که سرگشته و پریشان نیست
هوش مصنوعی: هیچ‌کس که در فکر و حال خود آشفته و پریشان نیست، نمی‌تواند از پیچیدگی‌های زلف او حتی به اندازه‌ی سر مویی هم بهره‌مند شود.
کُنج دل گنجخانهٔ عشق است
گنج اگر در ویست ویران نیست
هوش مصنوعی: دل مانند یک گنجینه از عشق است و اگرچه ممکن است در ظاهر ویران به نظر برسد، اما درون آن گنجی ارزشمند نهفته است.
در خرابات همچو سید ما
رند مستی میان رندان نیست
هوش مصنوعی: در مکان‌های نابهنجار و پرهیاهو، مانند جمع ما که اهل حقیقت و آزادگی هستیم، کسی هنوز به اندازه ما به حال مستی و شادی نمی‌رسد.