گنجور

غزل شمارهٔ ۳۵۶

موج و حباب و قطره درین بحر ما یکیست
نقش و حباب گرچه هزارند با یکیست
درمان درد دل چه کنم ای عزیز من
از دوست می رسد همه درد و دوا یکیست
ما و شرابخانه و رندان باده نوش
فارغ ز دو سرا بر ما دو سرا یکیست
تمثال صدهزار در آئینه رو نمود
دیدیم آن یکی و همه نزد ما یکیست
گر آشنای خویش شوی نزد عاشقان
معشوق و عشق و عاشق و آن آشنا یکیست
چون عقل احول است دو بیند غریب نیست
بنگر به عین عشق که شاه و گدا یکیست
سید ز جود خویش وجودی به بنده داد
معطی نعمة الله ما و عطا یکیست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

موج و حباب و قطره درین بحر ما یکیست
نقش و حباب گرچه هزارند با یکیست
هوش مصنوعی: در این دریا، امواج، حباب‌ها و قطره‌ها همه یکی هستند. اگرچه نقش‌ها و حباب‌ها بسیارند، اما در حقیقت همه به یک منبع مرتبط‌اند.
درمان درد دل چه کنم ای عزیز من
از دوست می رسد همه درد و دوا یکیست
هوش مصنوعی: ای عزیز من، چه کنم که درد دل را درمان کنم، همه درد و دوا از جانب دوست می‌آید و هر دو یکی هستند.
ما و شرابخانه و رندان باده نوش
فارغ ز دو سرا بر ما دو سرا یکیست
هوش مصنوعی: ما و شراب‌خانه و افرادی که در حال نوشیدن هستند، از هر دو دنیا بی‌توجهیم؛ برای ما هر دو عالم یکی شده است.
تمثال صدهزار در آئینه رو نمود
دیدیم آن یکی و همه نزد ما یکیست
هوش مصنوعی: ما تصویر هزاران چهره را در آینه مشاهده کردیم، اما همه آن‌ها برای ما یکسان و همانند هم به نظر می‌رسند.
گر آشنای خویش شوی نزد عاشقان
معشوق و عشق و عاشق و آن آشنا یکیست
هوش مصنوعی: اگر با دوستان خود آشنا شوی، نزد عاشقان، معشوق و عشق و عشق ورزیدن همه یکی هستند.
چون عقل احول است دو بیند غریب نیست
بنگر به عین عشق که شاه و گدا یکیست
هوش مصنوعی: وقتی عقل ناقص باشد، نمی‌تواند به درستی ببیند و همیشه دو حالت را می‌بیند. اما اگر به عشق نگاه کنی، متوجه می‌شوی که همه انسان‌ها، چه شاه و چه گدا، در اصل یکی هستند.
سید ز جود خویش وجودی به بنده داد
معطی نعمة الله ما و عطا یکیست
هوش مصنوعی: سید بنده را به واسطه سخاوت خود موجودیتی بخشید و نعمت خداوند ما و بخشش او یکی است.