غزل شمارهٔ ۳۴۸
چشم من روشن به نور روی اوست
این چنین چشمی خوشی بینا نکوست
غیر او دیگر ندیده دیده ام
هرچه آید در نظر چشمم بر اوست
دیدهٔ بینا به من بخشید او
لاجرم من دوست می بینم به دوست
من چنین سرمست و با ساقی حریف
زاهد مخمور اگر در گفتگوست
صورتی بیند نبیند معنیش
عاقل بیچاره در ماند به پوست
غرق دریا آب می جوید مدام
بی خبر از عین ماء در جستجوست
نعمت الله خرقه می شوید به می
پاکبازی دائما در شست و شوست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چشم من روشن به نور روی اوست
این چنین چشمی خوشی بینا نکوست
هوش مصنوعی: چشم من به زیبایی چهره او روشن است و چنین چشم روشنی باعث خوشبینی و خوشحالی است.
غیر او دیگر ندیده دیده ام
هرچه آید در نظر چشمم بر اوست
هوش مصنوعی: من جز او هیچکس دیگری را ندیدهام و هر چیزی که به چشمانم میآید، تنها به یاد اوست.
دیدهٔ بینا به من بخشید او
لاجرم من دوست می بینم به دوست
هوش مصنوعی: چشمی که به حقیقت بیناست به من هدیه داده شده، بنابراین من محبت و دوستی را در بین دوستان خود میبینم.
من چنین سرمست و با ساقی حریف
زاهد مخمور اگر در گفتگوست
هوش مصنوعی: من به قدری شاد و سرمست هستم که حتی اگر زاهدی هم در حال صحبت با من باشد، احساس نمیکنم که نگرانی یا دغدغهای داشته باشم.
صورتی بیند نبیند معنیش
عاقل بیچاره در ماند به پوست
هوش مصنوعی: چهرهای را میبیند، اما معنای آن را درک نمیکند. انسان عاقل و دانا در این وضعیت دچار سردرگمی میشود و فقط به ظاهر توجه میکند.
غرق دریا آب می جوید مدام
بی خبر از عین ماء در جستجوست
هوش مصنوعی: غرق دریا به طور مداوم به دنبال آب میگردد، بیآنکه بداند خود در مرکز آب قرار دارد.
نعمت الله خرقه می شوید به می
پاکبازی دائما در شست و شوست
هوش مصنوعی: نعمتهای الهی همانند پارچهای هستند که با شراب محبت و صفای دل میشویند و همواره در حال پاکسازی و نگهداری از آنها هستند.