گنجور

غزل شمارهٔ ۳۳۹

بنده ایم و عابد و معبود اوست
بلکه معدومیم ما موجود اوست
گر کسی راهست مقصودی دگر
عارفان را از همه مقصود اوست
جود او بخشید عالم را وجود
نیک دریابش که عین جود اوست
این و آن نقش خیالی بیش نیست
آنکه هست و باشد و هم بود اوست
سر نهاده پیش او بر خاک راه
ساجدیم و حضرت مسجود اوست
حکم میخانه به ما انعام کرد
آنکه ما را این عطا فرمود اوست
نعمت الله جان به جانان داد و رفت
نزد یاران عاقبت محمود اوست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بنده ایم و عابد و معبود اوست
بلکه معدومیم ما موجود اوست
هوش مصنوعی: ما بندگان و عبادت‌کنندگان او هستیم، اما در حقیقت وجود ما تنها به خاطر وجود اوست و خود ما چیزی نداریم.
گر کسی راهست مقصودی دگر
عارفان را از همه مقصود اوست
هوش مصنوعی: اگر کسی در زندگی هدفی دارد، برای عارفان، همه‌ی اهداف به او برمی‌گردد.
جود او بخشید عالم را وجود
نیک دریابش که عین جود اوست
هوش مصنوعی: بخشش و generosity او به جهان وجود ارزشمندی داده است؛ پس باید او را درک کنی، چرا که خود او نشانه‌ای از این بخشش است.
این و آن نقش خیالی بیش نیست
آنکه هست و باشد و هم بود اوست
هوش مصنوعی: این و آن تنها یک تصور و خیال هستند؛ آنچه واقعی و موجود است، فقط اوست که همواره وجود دارد.
سر نهاده پیش او بر خاک راه
ساجدیم و حضرت مسجود اوست
هوش مصنوعی: ما پیش پای او زانو زده‌ایم و خاک زمین را سر گذاشته‌ایم، و او خود، معشوق و مورد پرستش ماست.
حکم میخانه به ما انعام کرد
آنکه ما را این عطا فرمود اوست
هوش مصنوعی: کسی که نعمت و بزرگی به ما بخشید، خود اوست که درباره میخانه و شادمانی ما تصمیم گرفته است.
نعمت الله جان به جانان داد و رفت
نزد یاران عاقبت محمود اوست
هوش مصنوعی: نعمت الله زندگی‌اش را به محبوب خود تقدیم کرد و به جمع دوستانش پیوست، در نهایت او به مقام محمود و شایسته‌ای دست یافت.