گنجور

غزل شمارهٔ ۳۲۸

دردمندیم و آن دوا این است
راحت جان مبتلا این است
نقش رویش خیال می بندم
در نظر نور چشم ما این است
دل ما جان خود به جانان داد
دولت و دین دو سرا این است
عقل بیگانه رفت و عشق آمد
یار سرمست آشنا این است
همه با اصل خویش واگردیم
ابتدا آن و انتها این است
هر که فانی شود بقا یابد
رو فنا شو که خود بقا این است
نعمت الله هر که دید بگفت
مظهر حضرت خدا این است

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دردمندیم و آن دوا این است
راحت جان مبتلا این است
هوش مصنوعی: ما در رنج و درد هستیم و تنها راه درمان‌مان، پیدا کردن آرامش و آسایش برای روح‌های دردمند است.
نقش رویش خیال می بندم
در نظر نور چشم ما این است
هوش مصنوعی: من در ذهنم تصویر چهره‌اش را می‌سازم، و برای ما نور چشم‌هایمان فقط همین تصویر است.
دل ما جان خود به جانان داد
دولت و دین دو سرا این است
هوش مصنوعی: دل ما برای عشق و معشوق خود آماده است و این عشق در واقع پیوندی است بین سعادت و ایمان در این دنیا و آن دنیا.
عقل بیگانه رفت و عشق آمد
یار سرمست آشنا این است
هوش مصنوعی: عقل از ما دور شد و عشق به دل ما راه پیدا کرد، این حالتی است که یار آشنا و سرمست ما دارد.
همه با اصل خویش واگردیم
ابتدا آن و انتها این است
هوش مصنوعی: در آغاز و پایان، همه چیز به ذات و ماهیت اصلی خود بازمی‌گردد.
هر که فانی شود بقا یابد
رو فنا شو که خود بقا این است
هوش مصنوعی: هر کسی که به زودرنجی و نابودی خود را بسپارد، به نوعی جاودانگی و بقا دست می‌یابد. بنابراین، باید خود را فانی کنی، زیرا در این فنا بودن است که واقعاً به بقا می‌رسی.
نعمت الله هر که دید بگفت
مظهر حضرت خدا این است
هوش مصنوعی: هر کس که نعمت‌های الهی را مشاهده کرد، به راستی می‌گوید که این مظهر شکوه و جمال خداوند است.